روایت “بهروزآذر” از کودکان، زنان و خانواده های قربانی حملات رژیم صهیونیستی

معاون امور زنان و خانواده رییس جمهور به یاد جانهای از دسته رفته در پی تجاوز و حملات رژیم صهیونیستی به ایران نوشت: از مادران و کودکان تا هنرمندان و خبرنگاران ایرانی که هرکدام «یک جان عزیز» بودند و نه عددی در آمار.
زهرا بهروزآذر با انتشار چند رشته توییت در شبکه ایکس به جان باختگانِ حملات رژیم کودککش اسرائیل اشاره کرد و با هشتگ «رژیم ـ کودک ـ کش»، «جانهای ـ عزیز» و «اسرائیل ـ دشمن ـ زندگی» نوشت: «مریم ـ مینایی» مادری از ایران بود. مادری که جانِ زندگی بود، نه تنها برای خود، که برای کودکش، خانوادهاش، جامعهاش. او عدد نبود؛ او یک جانِ عزیز بود.
«مهیا نیک زاد»، کودکی نازنین از ایران بود. کودکی که امید یک زندگی بود. او عدد نبود، او یک جانِ عزیز بود.
«️نیلوفر قلعه وند» زنی از ایران بود. زنی که جانِ زندگی بود، نه تنها برای خود، که برای خانوادهاش، جامعهاش. او عدد نبود؛ او یک جانِ عزیز بود.
«مهرنوش حاجی سلطانی» زنی از ایران بود. زنی که جانِ زندگی بود، نه تنها برای خود، که برای خانوادهاش، جامعهاش. او عدد نبود؛ او یک جانِ عزیز بود.
«نجمه شمس (زهرا)» زنی از ایران بود. زنی که جانِ زندگی بود، نه تنها برای خود، که برای خانوادهاش، جامعهاش. او عدد نبود؛ او یک جانِ عزیز بود. نجمه (زهرا) شمس، کوهنورد و دوچرخه سوار طبیعت، فعال حوزه ترویج #گفتگو طی حملات رژیم صهیونسیتی به مناطق مسکونی به شهادت رسید.
«منصوره عالیخانی» زنی از ایران بود. زنی که جانِ زندگی بود، نه تنها برای خود، که برای خانوادهاش، جامعهاش. او عدد نبود؛ او یک جانِ عزیز بود. او هنرمند هنرهای تجسمی حوزه هنری در پی حمله شب گذشته رژیم صهیونسیتی به شهادت رسید. وی که از شاگردان استاد کاظم چلیپا بوده در آخرین روزهای حیاتش مشغول خلق یک اثر عاشورایی بود که با شهادتش نیمه کاره ماند.
«فرشته باقری (افشردی)» زنی از ایران بود. زنی که جانِ زندگی بود، نه تنها برای خود، که برای خانوادهاش، جامعهاش. او عدد نبود؛ او یک جانِ عزیز بود. او متولد ۱۶ آذر ۱۳۷۶ و فارغ التحصیل رشته ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی بود که فعالیت رسانهای خود را به عنوان خبرنگار دنبال میکرد.
«یاران قاسمیان» نوزادی نازنین از ایران بود. نوزادی که امید یک زندگی بود. او عدد نبود، او یک جانِ عزیز بود.
«تارا حاج میری»، دختری نازنین از ایران بود. دختری که امید یک زندگی بود. او عدد نبود، او یک جانِ عزیز بود.
خانواده «ذاکریان»، دانشمند هستهای، یک خانواده دوستداشتنی از ایران بودند. خانوادهای که عشق و امید را در دلهایشان پرورش میدادند. آنها عدد نبودند، آنها جانهای عزیز و گرانبهایی بودند که حالا دیگر در کنار ما نیستند.
«سهیل کطولی» و مادرش، خانوادهای دوستداشتنی از ایران بودند. خانوادهای که ایمان و عشق را در دلهایشان پرورش میدادند. آنها عدد نبودند، آنها جانهای عزیز و گرانبهایی بودند که حالا دیگر در کنار ما نیستند.
«احسان» و تنها فرزند ۹ سالهاش «باران اشراقی»، خانوادهای دوستداشتنی از ایران بودند. خانوادهای که عشق و امید را در دلهایشان پرورش میدادند. آنها عدد نبودند، آنها جانهای عزیز و گرانبهایی بودند که حالا دیگر در کنار ما نیستند.
«امیرعلی امینی»، نوجوانی ورزشکار از ایران بود. نوجوانی که امید یک زندگی بود. او عدد نبود، او یک جانِ عزیز بود.»