سیاست خارجی در دولت دوم ترامپ؛ دیپلماسی در مه
گروه سیاست خارجی ایرنا، وقتی صحبت از مالک عمارت مارالاگو در فلوریدا و کسی که مفاهیم اساسی سیاسی آمریکا را دگرگون کرده میشود همه چیز در پس پرده ابهام و هیجان قرار میگیرد اما یک چیز مشخص است: دونالد ترامپ همچنان میخواهد غافلگیرکننده به نظر میرسد.
فاکتور مهمی که باعث تقویت عنصر «پیشبینی ناپذیری» رفتار چهل و هفتمین رئیس جمهور آمریکا در سیاست خارجی میشود، به کیش شخصیتی او برمیگردد. در آمریکای ترامپ، دیپلماسی نه بر اساس اسناد امنیت ملی و متون استراتژیک سیاست خارجی یا اجماع نخبگان دو حزبی بلکه مستقیما طبق تمایلات و انگیزههای فردی رئیس جمهور پیش خواهد رفت.
در چنین فضایی، سیاست خارجی نه یک دستورکار روندمحور بلکه نوعی از تعامل گزینشی و توافقات ناپایدار که تابعی از تغییرات روحی-روانی اوست خواهد بود.
این را میشود در رفتار شوکه کننده ترامپ با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی مشاهده کرد. رییس جمهور منتخب آمریکا با تهدیدی که از طریق استیو ویتکاف فرستادهاش به سرزمینهای اشغالی به نخست وزیر منتقل کرد، بی بی را وادار به توقف جنگ در غزه کرد؛ جایی که ویتکاف به قیصر اسرائیلی گفت «اگر توافق را نپذیرید عواقب بدی در انتظارتان خواهد بود.»
افرادی نظیر ایهود اولمرت نخست وزیر اسبق اسرائیل و استیو بنن مشاور اسبق ترامپ معتقدند، این تهدید رئیس جمهور منتخب که اگر تا قبل از تحلیفش در غزه آتش بس نشود جهنم برپا خواهد شد بیش از حماس متوجه اسرائیل بوده است.
ترامپ به وضوح از نتانیاهو دلخور است، او در دوران اول ریاست جمهوری آنطور که بارها گفته است خدماتی به اسرائیل کرد که هیچ کسی آنها را انجام نداده است، ترامپ حاکمیت اسرائیل بر بلندیهای جولان اشغالی را به رسمیت شناخت، سفارت آمریکا را به بیتالمقدس منتقل کرد و توافق ابراهیم و «معامله قرن» را رقم زد، اما تنها به این دلیل که نتانیاهو در انتخابات جنجالی ۲۰۲۰ خیلی سریع به جو بایدن پیام تبریک فرستاد و در کنار او نایستاد، از نخست وزیر صهیونیستها به شدت ناامید و دلگیر شده است.
برخورد با چین، بزرگترین موضوع دیپلماسی در دولت دوم ترامپ خواهد بود. واشنگتن به احتمال زیاد همچنان این کشور را بهعنوان بزرگترین چالش جهانی خود میبیندانزواگرایی یا مداخله گرایی؟
با این وصف، رسانههای امریکایی مینویسند ترامپ آماده است تغییری بزرگ در روند ۸۰ ساله سیاست خارجی امریکا ایجاد کند. حتی او تاکید کرده دیپلماسی ایالات متحده رو زیر و رو کند
ترامپیسم در سیاست خارجی آمریکایی اصولا با راهبردهایی همچون «انزواگرایی» بر اساس دکترین مونروئه و یا «استثناگرایی» ( Exceptionalism) توصیف شده است اما ترامپ در دوره جدید نشان داده است می خواهد سیاست های تهاجمی مداخله جویانه را در بیرون از مرزهای آمریکا دنبال کند.
بنابراین «اول آمریکا»ی ( American First) دوره دوم ترامپ تا اینجای کار تصویری از یک دیپلماسی کاملا تهاجمی از خود ارائه داده است. ترامپ وعده داده که خلیج مکزیک را با فرمان ریاستجمهوری به «خلیج امریکا» تغییر نام دهد. همچنین احتمال استفاده از نیروی نظامی برای تصاحب کانال پاناما با طول ۵۱ مایل به بهانه امنیت ملی و به این بهانه که چین نفوذ مخربی در آنجا دارد را رد نکرده است.
رئیس جمهور آمریکا همچنین سعی در تصاحب گرینلند، بزرگترین جزیره جهان با مساحت ۸۳۶ هزار مایل مربع دارد و گفته به منابع آنجا برای قدرت ایاات متحده نیاز دارد. به این فهرست بلند باید کانادا را هم اضافه کرد، همسایه ای که ترامپ آن را ایالت پنجاه و یکم آمریکا خوانده است و می خواهد با تحت فشار قرار دادن این کشور با اهرم اقتصادی، روند الحاق کانادا به آمریکا را هموار سازد.
این موضوعی است که در فضای سیاسی واشنگتن، از آن به عنوان «توسعه طلبی قرن نوزدهمی» دونالد ترامپ توصیف شده است و دیوید سنگر ستون نویس مشهور نیویورک تایمز در واکنش به این تمایلات رئیس جمهور هرج و مرج آمریکایی طلب نوشته است: مردی که میتواند در یک لحظه از مشکلات لولهکشی امریکا به ضرورت احیای روحیه قلمروطلبی رئیسجمهوری ویلیام مککینلی (رئیس جمهور آمریکا از ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۱) برسد.
همه نگاهها به چین است
برخورد با چین، بزرگترین موضوع دیپلماسی در دولت دوم ترامپ خواهد بود. واشنگتن به احتمال زیاد همچنان این کشور را بهعنوان بزرگترین چالش جهانی خود میبیند. این تهدید تا حدی مهم است که حتی در زمانی که دولت جدید علیه متحدان ایالات متحده در مسائلی مانند هزینههای دفاعی و تجارت حرکت میکند، بهدنبال شراکتهای نزدیکتر در خارج از کشور، بویژه در منطقه هند و اقیانوس آرام (ایندو-پاسیفیک) خواهد بود تا بهتر با پکن رقابت کند.
برای مقابله با پکن، گفتوگوی امنیتی چهارجانبه (Quad) شامل استرالیا، هند، ژاپن و ایالات متحده – که سال ۲۰۰۷ تأسیس، توسط ترامپ احیا و توسط بایدن ارتقا یافت – همچنان ادامه خواهد یافت، همانطور که پیمان فناوری دفاعی آکوس (AUKUS) بین استرالیا، انگلستان و ایالات متحده احتمالاً ادامه خواهد داشت.
جیمز لیندسی در شورای روابط خارجی مینویسد: «بعید است که دولت در مقابله با چالش اصلی سیاست خارجی امریکا، یعنی تلاش چین برای بازنویسی قوانین نظم جهانی، موفق شود. مقابله با این چالش نیازمند تقویت روابط با دوستان، شرکا و متحدان است. اما این امر مستقیماً با دیدگاه جهانی ترامپ مغایرت دارد که در آن دوستان بخشی از مشکل هستند نه راهحل.»
رئیس جمهور آمریکا قول یک جنگ تعرفهای و تجاری با چین را داده است که به زودی آن را اعمال خواهد کرد. اما با همه اینها ترامپ شی جین پینگ رئیس جمهور چین را به مراسم تحلیف خود دعوت کرد و اولین تماس دوشنبه شب خود در مقام ریاست جمهوری آمریکا را با شی برقرار کرد!
اروپا در بیم حداکثری
اگر تنها یک نقطه روی زمین وجود داشته باشد که اصلا آمادگی حضور مجدد ترامپ در کاخ سفید را نداشت قاره سبز بود. همپیمانان غربی ایالات متحده حالا باید برای بدترین اتفاقاتی که ممکن است آشوبزا و گیجکننده باشد، برنامه ریزی کنند در حالی که اروپاییها در شکننده ترین وضعیت خود بعد از جنگ جهانی دوم به سر میبرند.
از نظر غرب، ترامپ اهمیتی برای تهدیدات روسیه اروپا قائل نیست و تلاش او برای خاتمه جنگ اوکراین با مختصاتی است که در نهایت به نفع ولادیمیر پوتین خواهد بود. سیاستهای ترامپ ناتو را به چالش میکشد.
ترامپ پس از اینکه در دسامبر گذشته تهدید کرد خروج آمریکا از پیمان آتلانتیک شمالی را بررسی میکند بعد از مراسم تحلیفش باز هم علیه این پیمان نظامی صحبت کرد.
ساکن جدید کاخ سفید در مراسم امضای فرمانهای اجرایی متعدد خود گفت: «ناتو باید بیشتر بپردازد. ناتو باید ۵ درصد را بپردازد. ما برای جنگ اوکراین ۲۰۰ میلیارد دلار بیشتر از ناتو میپردازیم. این مضحک است، زیرا این جنگ آنها را بسیار بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد. ما یک اقیانوس فاصله داریم و ما ۲۰۰ میلیارد دلار بیشتر از هزینه ناتو برای اوکراین هزینه کردهایم.»
با درک این تهدیدات است که امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه پس از مراسم تحلیف دونالد ترامپ در اظهاراتی از اروپا خواست تا بیدار شود و تواناییهای دفاعی خودش را تقویت کند.
در آمریکای ترامپ نهاد وزارت خارجه به شدت تضعیف خواهد شد و دیپلماسی از مجاری حلقه وفاداران ترامپ پیگیری دنبال میشود چنانکه ایلان ماسک این روزها مشغول نقشآفرینی در اروپا و تضعیف دولت انگلستان است.خاورمیانه؛ صلح از طریق قدرت
یکی از نقاطی که می شود راهبرد آتی دولت دوم ترامپ را کشف کرد عبارتی است که او شب حصول توافق آتشبس غزه در شبکه اجتماعیاش Truth Social نوشت: «ما به ترویج صلح از طریق قدرت در سراسر منطقه ادامه میدهیم.»
ترامپ در دوره پیش رو تلاش خواهد کرد تا توافقات ابراهیم را گسترش دهد، نحوه مواجهه رئیس جمهور آمریکا با بازیگرانی مانند عربستان سعودی و ترکیه قابل توجه خواهد بود. ترامپ اعلام کرده اتفاقات سوریه به آمریکا ارتباطی ندارد و جان سربازان آمریکایی را در شام به خطر نخواهد انداخت.
یکی از بازیگرانی که ممکن است از تصمیمات دولت دوم بیشتر غافلگیر شود تلآویو است. بعد از اجرای آتش بس در غزه اسرائیل هیوم نوشت: ترامپ ممکن است تهدیدآمیز به نظر برسد و چنین به نظر برسد که قدرتنمایی میکند، اما در خاورمیانه، مردم میدانند چگونه بین خطوط را بخوانند.
این رسانه عبری افزوده است: پیام او، همراه با پیامهای معاون رئیسجمهور، «جیدی ونس و وزیر دفاع جدید «پیت هگست»، روشن به نظر میرسد. همه آنها اسرائیل را گرم میپذیرند در حالی که بهطور همزمان پیامی واضح میفرستند که ایالات متحده نباید در جنگهای خاورمیانه گرفتار شود.
به نوشته اسرائیل هیوم، دولت ترامپ تمایل یا علاقهای به اقدام نظامی ندارد؛ نه در سوریه، نه در یمن و نه در ایران. ترامپ تهدید میکند اما قصد اقدام ندارد و بیشتر بر توافقات و ترتیبات، بویژه توافق با ایران درباره پروژه هستهایاش متمرکز است. واشنگتن قصد استفاده از زور برای پیشبرد برنامههای خود برای آینده منطقه را ندارد.
ایران، ترامپ احتیاط میکند
دولت ترامپ با ایران چه برخوردی میکند؟ رئیسجمهور امریکا و افراد نزدیک به او هنوز رسماً درباره ایران موضعی اتخاذ نکردهاند و دونالد ترامپ هم پرسشها درباره ایران را با مبهم گذاشته است. «ترامپ» که در دوره اول زمامداریاش خود سعی داشت چالشهای واشنگتن با تهران را با استانداردهای ذهنی خود برطرف کند، یکبار مسیر فشار بر ایران را تحت کارزار فشار حداکثری تا انتها رفته و به نتیجه مطلوب نرسیده است.
همچنین با خروج از توافق هستهای-برجام- در سال ۲۰۱۸، پیشرفت برنامه ایران را به سمت بازدارندگی کامل سوق داده است. ترامپ دوره دوم نئومحافظهکاران تندرویی چون مایک پمپئو و جان بولتون را که مشوق او در خروج از برجام بودند، کنار گذاشته است.
حتی در فرمانی عجیب دوشنبه شب برایان هوک را هم برکنار کرد!
ترامپ مسیر طیشده و شکستخورده قبل را تکرار خواهد کرد یا به فرصت تعامل با ایران خواهد اندیشید؟ به خصوص اینکه او نمیخواهد منطقه را در دوران ریاستجمهوریاش در میان تصاعد تنش مشاهده کند.
در حال حاضر برخی جریانها در داخل آمریکا تلاش میکنند برای ترامپ درباره ایران با کلیدواژه «تضعیف بیسابقه ایران» ادراک سازی کنند تا او را وارد مسیر خطرناکی کنند.
تجربه اول ترامپ اما کنترل تنش با ایران بود، تا جایی که او حتی بولتون را برکنار کرد. ترامپ در آن مقطع و بعد از استعفای بولتون توئیت زد که او فقط جنگ میخواهد.
رئیسجمهور امریکا و افراد نزدیک به او هنوز رسماً درباره ایران موضعی اتخاذ نکردهاند و دونالد ترامپ هم پرسشها درباره ایران را با مبهم گذاشته است. «ترامپ» یکبار مسیر فشار بر ایران را تحت کارزار فشار حداکثری تا انتها رفته و به نتیجه مطلوب نرسیده است.وزارت خارجه محو میشود
برای ترامپ سیاست خارجی از سیاست داخلی آغاز میشود و روابط خارجی آمریکا بازتابی از کشمکشهای داخلی حول «اول آمریکا» است. پس قرار نیست در ۴ سال آینده، دولت آمریکا از ارزشها و فضیلت نظم بینالملل لیبرال صدایی خارج شود.
جیک سالیوان مشاور امنیت ملی بایدن در مصاحبه با نیویورک تایمز درباره آسیب شناسی انتخابات ۲۰۱۶ و شکست هیلاری کلینتون میگوید: در آن کمپین یک اتفاق خاص را به خوبی به یاد دارم که به اوهایو رفتم تا با گروهی از حامیان صحبت کنم. در صحبتهایم به «نظم بینالمللی لیبرال» اشاره کردم، وقتی درباره آینده جهان صحبت میکردم. بعد از سخنرانی، کسی به سراغم آمد و گفت: «من نمیدانم نظم بینالمللی لیبرال چیست، اما از هیچکدام از این سه کلمه خوشم نمیآید».
در آمریکای ترامپ نهاد وزارت خارجه به شدت تضعیف خواهد شد و دیپلماسی از مجاری حلقه وفاداران ترامپ پیگیری دنبال میشود چنانکه ایلان ماسک این روزها مشغول نقشآفرینی در اروپا و تضعیف دولت انگلستان است.
بر این اساس، کارشناسان آمریکایی معتقدند ترامپ به جای ایجاد یک ائتلاف جهانی طرفدار امریکا، احتمالاً روند فعلی به سوی ملیگرایی خودمحور را تشویق و تسریع خواهد کرد. این امر ممکن است باعث شعلهور شدن غرور ملی و سر دادن شعارهای ناسیونالیستی در امریکا در کوتاهمدت شود. اما در بلندمدت، ایالات متحده را ضعیفتر خواهد کرد.
با این وجود، کارشناسانی هم هستند که معتقدند ترامپ قادر به تغییر واقعیات ژئوپلتیک و سیاستهای تدوام یافته نخواهد بود.
ریچارد فونتین که کارمند سابق امنیت ملی و وزارت خارجه دولت بوش پسر در فارن افرز مینویسد: «مثالهای زیادی از استمرار سیاستهای بلندمدت وجود دارد. ایالات متحده از دوران ریاستجمهوری دوایت آیزنهاور، تغییرات سیاسی در کوبا را دنبال کرده است. از دوران جان اف. کندی، اعضای ناتو را به هزینه بیشتر در زمینه دفاع ترغیب کرده است. واشنگتن از دوران ریچارد نیکسون روابط دیپلماتیک خود را با چین حفظ کرده است، از زمان جیمی کارتر آماده است که از نیروی نظامی برای دفاع از منافع خود در خاورمیانه استفاده کند و از دوران رونالد ریگان به دنبال دفاع موشکی بوده است. هر دولت پس از بیل کلینتون با کره شمالی مذاکره کرده است و هر یک بهدنبال توافق صلح اسرائیل و فلسطین بودهاند.»
با آغاز به کار آمریکای دوم ترامپ تنها یک چیز مشخص است که «مالکوم ترنبول» نخست وزیر پیشین استرالیا به گاردین گفته است: در دولت جدید آمریکا تنها یک تصمیم گیرنده وجود خواهد داشت و آن هم «دونالد ترامپ» است.