روزنامه جمهوری اسلامی به موضوعی قابل تأمل اشاره کرده است: وضعیت کنونی جامعه، منعکسکننده فردی است که انقدر در تخریب جدی بوده که حتی نتوانسته برنامهای برای ساخت و ساز داشته باشد، چه برسد به همت در این زمینه!
شنیدن خاطرات یکی از همدانشگاهیهای او که گفت: “اصلاً به ذهنمان خطور نمیکرد که آقای احمدینژاد به ریاستجمهوری برگزیده شود” واقعاً تلخ و قابل تأمل است. وی به یاد میآورد که احمدینژاد در دوران شهرداریاش به او گفت: “میخواهم نامزد انتخابات ریاستجمهوری شوم.” پرسیدم: “خب، چه اقداماتی در نظر داری؟ اگر به فرض رئیسجمهور شدی، برنامهات چیست؟” پاسخ داد: “میخواهم بولدزری بردارم و تمام کارهایی که آقای هاشمی و آقای خاتمی انجام دادهاند را نابود کنم.” به او گفتم: “ما مهندس هستیم. قبل از اینکه تخریب کنیم، باید فکر کنیم چه چیزهای بهتری میتوانیم بسازیم. ما تمامی امکانات اعم از افراد مناسب، مصالح و بودجه را داریم، اما تا زمانی که ممکن است از آن سازههای قبلی بهره ببریم، نباید دست به تخریب بزنیم……” او عقیده داشت که با تخریب، آقا امام زمان میآید و کار را از نو میسازد.
او همچنین به روابطش با احمدینژاد اشاره کرده و بیان داشت: “من آدمی نیستم که بیهدف راه بروم.” ولی برخی از افراد با او به بیهدف دویدن پرداختند و نتیجهاش را امروز مردم به عینه میبینند.
نظرشان به این بود که “وجود مقدس ولیعصر (عج) برای احمدینژاد دعا میکند” و عدهای دیگر هم دربارهی چند لایه عملیات برای پیروزی او صحبت کردند. حالا چه خواهد شد؟ آیا واقعاً نادان بودند؟ آیا این شخص و برنامههایش، ببخشید، “ضد برنامههایش”، به این شکل نادیده گرفته شد؟ او تخریب کرد، اما آیا این “سرمایهسوزی” بدون تبعاتی برای آینده بود؟ آیا کسانی که او را به قدرت رساندند، حاضرند بار مسئولیتش را بپذیرند؟ آیا آسیبهایی که رفتار، گفتار و نگرش او به باور مردم در مورد انتظار وارد آورد، مسئولیتپذیری میطلبد؟
بیایید بررسی کنیم که چگونه باور به مهدویت پس از او دچار تغییراتی شد. اثرات رفتار ایشان بر ایمان عمومی و نیز بر منابع کشور چه بود؟ آیا جوابی برای چالشهای کنونی و آینده ایران دارند؟ افرادی که سخنانش را “الهام الهی” میدانستند، امروز چه پاسخی در چنته دارند؟ این سؤالات اگر بیپاسخ بمانند، در روز حساب، حتماً باید توجیه و پاسخ دهند کسانی که او را سوار بر بولدزر کردند.
17302
