پایه‌های اروپا خواهد لرزید/ سلطانی: ترامپ چالش‌های مهمی به سرمایه داری جهانی تحمیل می‌کند

امیرعباس آذرم وند _ روی کار آمدن دوباره دونالد ترامپ اقتصاد جهانی  را دچار چالش‌های خاص خود کرده است. او که به عنوان فردی اقتصادی، و نه سیاسی در سال ۲۰۱۶ وارد کاخ سفید شده بود، با وقفه‌ای چهار سال دوره دوم خود را آغاز کرده است. او در این دوره با توجه به تجربه‌ای که از دور قبل داشت با شعارهای مشخص‌تر اقتصادی کارش را آغاز کرد. برخی از تحلیل‌گران معتقدند که او  می‌خواهد در قامت سرمایه‌داری آمریکایی عمل کند و رقبای چینی و هندی خود را از سر راه بردارد.

بیشتر بخوانید: 

بازگشت ترامپ برای اقتصاد اروپا خطرناک است؟/ بیگدلی: ترامپ می‌خواهد در قامت سرمایه‌داری آمریکایی عمل کند و رقبای چینی و هندی را از سر راه بردارد

سناریوهای احتمالی اقتصاد ایران با آمدن ترامپ / مذاکره فرضی، در نرخ دلار و تورم ، چه تغییری ایجاد می‌کند؟

پیش‌بینی یک کارشناس از آینده نرخ ارز / راغفر: ما در جنگ اقتصادی هستیم و نمی‌شود توقع زندگی معمولی داشت

اقتصاد آمریکا بزرگترین اقتصاد جهان است که گفته می‌شود به تنهایی ۲۴ درصد اقتصاد جهان را در بر گرفته است. به همین دلیل هر تحولی در سیاستگذاری واشنگتن به سرعت دیگر کشورها و اقتصادهای جهان را، خصوصا اقتصادهای بزرگتر و متحدان امریکا، را متاثر خواهد کرد. اظهاراتی که رهبران جهان از اروپاییان تا کشورهای خاورمیانه در مورد روی کار آمدن دولت جدید ترامپ داشته‌اند خود گویای اهمیت نقش ترامپ و دولت او در سیاستگذاری جهانی است. 

در این رابطه علیرضا سلطانی، کارشناس اقتصاد بین الملل، می‌گوید روی کار آمدن دونالد ترامپ سرمایه داری جهانی را دچار چالش‌های اساسی می‌تواند بکند خصوصا اینکه سیاست حمایت‌گرایی اقتصادی او می‌تواند «جهانی سازی» را با تواقفی محسوس مواجه کند. 

مشروح پاسخ‌های این تحلیل‌گر اقتصاد بین الملل به پرسشهای خبرآنلاین را می‌توانید در ادامه بخوانید.

در دوره دوم دونالد ترامپ وضعیت اتحادیه اروپا، با سهمی ۲۲ درصدی از کل اقتصاد جهانی لرزان‌تر خواهد شد؟ خصوصا که حمایتهای ترامپ و تیم او از راست افراطی نگرانی رهبران اروپا را هم به دنبال داشت است، چقدر این نگرانی واقعی است؟

به طور قطعی اتحادیه اروپا و رهبران کشورهای حوزه یورو به طور خاص از روی کار آمدن دونالد ترامپ چندان راضی نیستند. کما اینکه در دوره اول ریاست جمهوری او نیز فشارهای اقتصادی و منطقه‌ای زیادی به اتحادیه اروپا وارد شد و این امر موجب شده تا امروز هم نگرانی‌های اروپا بیشتر شود.

به طور خاص یکی از نگرانی‌های اصلی رهبران سیاسی اروپا فعال‌تر شدن جریانات راست افراطی است. تمایل به این گرایش در سالهای اخیر در کشورهایی چون فرانسه، اتریش، هلند، بلژیک و حتی ایتالیا به وضوح افزایش یافته است. حتی در انگلستان هم اقبال به راست افراطی بسیار محسوس بوده و وقایعی چون «برگزیت» نشاندهنده رشد این تمایلات است.

این نگرانی‌های واقعی در اروپا به طور فزاینده وجود دارد حال چه از نظر فعال‌تر شدن نیروهای راست افراطی و چه از اتخاذ سیاست‌های یک جانبه‌تر که ترامپ اعلام کرده در پیش خواهد گرفت. این سیاستهای یک جانبه‌گرایی جریان سرمایه‌داری حاکم بر آمریکا است و می‌تواند مناسبات فراآتلانتیکی شکل گرفته میان اروپا و امریکا پس از جنگ دوم جهانی را هم دستخوش تغییرات اساسی کند.

به زبانی دیگر سیاست «اول آمریکا» امواج زیادی ایجاد می‌کند که هم چین، هم اقتصادهای نوظهور، هم نهادهای بین‌المللی و هم متحدان سنتی امریکا را در اتحادیه اروپا دچار چالش خواهد کرد. بیشتر رهبران اروپایی از ترامپ دل خوشی ندارند و خود را آماده می‌کنند که در مقابل هجمه‌های آتی از خود دفاع کنند. این نگرانی به‌ویژه در میان اروپاییان وجود دارد که سیاست تهاجمی ترامپ در مورد کانال پاناما، خلیج مکزیک و کانادا به حوزه اروپا هم تسری یابد. کمااینکه موضوع گرینلند هم برای اروپایی‌ها بسیار مهم است و طرح این بحث از سوی رییس جمهوری ایالات متحده می‌تواند به پایه‌های امنیتی اروپا تغییراتی را تحمیل کند.

از دیگر نگرانی‌های اروپا نسبت به دولت ترامپ را باید در چارچوب رویکرد وی نسبت به ناتو ردیابی کرد. او هر از چندگاهی نسبت به موقعیت ایالات متحده در این سازمان و نوع مشارکت کشورش در ناتو صحبت کرده که اکنون می‌تواند از مرحله حرف به مرحله عمل هم برسد.

با این وجود مهم‌ترین سنگ محک اروپا در مقابل دولت ترامپ به موضع‌گیری واشنگتن در قبال جنگ اوکراین باز می‌گردد؛ به زبانی صریح‌تر می‌توان گفت که نوع مواجهه و طرح ترامپ برای پایان حمله روسیه به اوکراین است که چشم‌انداز مناسبات قاره سبز و ایالات متحده را در چهار سال آینده تعیین خواهد کرد. اروپا منتظر آن است که ببیند راهکار رییس جمهوری جدید ایالات متحده چیست و چگونه می‌خواهد این مشکل را حل کند.

این میان باید توجه داشت که مواضع ترامپ نسبت به معاهدات و سازمانهای جهانی که اروپا روی آن حساسیت دارد هم می‌تواند به چالش‌های موجود بیافزاید. اقداماتی چون خروج از سازمان بهداشت جهانی و مواضعی که او و کابینه‌اش نسبت به چالش‌های محیط زیستی اتخاذ می‌کنند، ظرفیت این را دارد که روابط دو طرف را تحت تاثیر قرار دهند.

با روی کار آمدن ترامپ، وضعیت بنیامین نتانیاهو و جنگ غزه به کجا خواهد رسید؟

در رابطه با غزه یک نگاه خوش‌بینانه‌ای در رابطه با سر کار آمدن ترامپ شکل گرفته که ناشی از مواضع مثبت او در مورد آتش بس است. در واقع آتش بس فعلی تا اندازه ناشی از همین مواضع بود که حتی پیش از روی کار آمدن او محقق شد. پیش‌بینی می‌شود این روند تنش‌زدایی در ادامه هم استمرار داشته باشد. اگر این موضوع همزمان شود با بهبود روابط ایالات متحده و ایران، می‌تواند روند صلح در خاورمیانه را به سرعت تسهیل کند.

رابطه آمریکای ترامپ با اسراییل نتانیاهو چالشهای زیادی خواهد داشت. این مهم در شرایطی است که نتانیاهو انتظار داشت با پیروزی ترامپ، حمایتهای واشنگتن از اسراییل افزایش یابد اما به نظر می‌رسد این انتظار به جا نبوده است. به ویژه آن‌که مواضع ترامپ اکنون نسبت به ادامه جنگ اسراییل با غزه روشن است و به باور من موجب شده نتانیاهو را وادار به پیش آتش بس کرد.

واقعیت این است که رییس جمهوری ایالات متحده با ادامه جنگ فعلی میان اسراییل با مردم فلسطین یا حتی انجام عملیاتی از سوی تل آویو علیه تهران موافقتی ندارد و در صورتی که اسراییل چنین اقداماتی کند با انفعال نسبی دولت آمریکا مواجه خواهد شد. به طور تاریخی اسراییل وارد تنشی که در آن تنها باشد نخواهد شد و به نظر می‌رسد حالا نتانیاهو و دولتش باید با واقعیات تازه‌ای مواجه شوند. گرچه باید اذعان کنم که عمر چندانی از دولت نتانیاهو باقی نمانده و بعید است این دولت تا چند ماه دیگر وجود داشته باشد.

ایران باید منتظر چه فشارهایی باشد؟ به طور خاص چقدر ممکن است که سیاست «فشار حداکثری» دوباره علیه کشور اعمال شود؟

در یادداشتی که سوم بهمن ماه در روزنامه هم میهن با عنوان «نقشه راه مذاکره با دولت جدید ترامپ» نوشتم به این سوال به طور مبسوط پاسخ دادم. اگر بخواهم به طور اجمالی بگویم دولت آینده ترامپ هر چند سیاستهای سختگیرانه‌تری علیه ایران اتخاذ خواهد کرد اما این به معنای بن‌بست کامل نیست. ایران با اتخاذ راهبردی مستقل، باز کردن درهای مذاکره مستقیم، و انجام اصلاحات داخلی، می‌تواند از این بحران عبور کند. این مسیر، هر چند دشوار و پرچالش، می‌تواند به تامین منافع ملی، کاهش فشارهای بین‌المللی و ایجاد امید در جامعه ایرانی منجر شود.

«جهانی سازی» اقدامی اقتصادی بود که بدون حمایت آمریکا، عالم‌گیر نمی‌شد. با اعمال دوباره تعرفه‌های ترجیحی آیا این سیاست جایی برای ادامه خواهد داشت یا باید پایان عصر «گلوبالیزاسیون» را اعلام کرد؟

به طور مختصر باید بگویم که سیاست «حمایت‌گرایی اقتصادی» دونالد ترامپ، یک سیاست در عمل «ضد گلوبالیستی» است که می‌توانیم آن را مانعی در مقابل نظام سرمایه‌داری حاکم بر جهان بدانیم و کنار کشیدن ایالات متحده از این سیاستها هزینه‌های سنگینی به این نظام تحمیل خواهد کرد.

هر چند طرفداران سرمایه‌داری و جهانی سازی معتقدند روی کار آمدن دونالد ترامپ وقفه‌ای است که می‌تواند مانند یک تنفس برای این نظام باشد تا آسیب‌ها و ضعف‌هایش را شناسایی کند و در دور آتی با قدرتی بیشتر فعال شود. اما این یک واقعیت عینی است که سیاستهای ترامپ جزو سیاستهای «نو مرکانتیلیستی»* محسوب می‌شود که سرعت و کیفیت جهانی سازی را دستخوش تغییراتی خواهد کرد و می‌تواند روابط میان واشنگتن و متحدانش خصوصا در غالب سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و همچنین اقتصادهای نوظهور را دستخوش تغییراتی نه چندان خوشایند برای مدافعان سرمایه‌داری جهانی کند.

* مرکانتیلیسم (mercantilism) عبارت است از ملی‌گرایی اقتصادی برای دستیابی به هدف تشکیل جامعه ثروتمند و قدرتمند. اغلب سیاست‌های مرکانتیلیستی پیامد طبیعی ارتباط میان حکومت‌ها با گروه‌های تاجرپیشه بود. بازرگانان در عوض پرداخت مالیات، حکومت‌ها را به اعمال سیاست‌هایی متقاعد می‌کردند که در مقابل رقابت خارجی حافظ منافع تجاری‌شان باشد.

۲۲۳۲۲۹

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا