اسپورتینگ عنوان قهرمانی را به دست آورد و روبن آموریم تلخی شکست منچستر را تجربه کرد!

بر اساس اطلاعاتی که خبرورزشی منتشر کرده، روبن آموریم بدون شک میتوانست با حسرت به وطن خود، پرتغال، چشم بدوزد؛ جایی که تیم قبلیاش، اسپورتینگ، بار دیگر عنوان قهرمانی لیگ را به دست آورد.
زمانی که منچستریونایتد در پاییز به دنبال او رفت، نخستین واکنش آموریم این بود که تا پایان فصل در اسپورتینگ بماند. تیمش با شیوه بازیاش آشنا شده بود، به پیروزی عادت کرده و با ویکتور گیوکرش، یکی از گلزنان خطرناک اروپا، در ترکیب خود همراه بود.
گیوکرش روز شنبه سیونهمین گل خود در لیگ را به ثمر رساند — پنجاهوهفتمین گل او در ۴۹ بازی برای باشگاه و تیم ملی — تا اسپورتینگ با پیروزی مقابل ویتوریا، دو امتیاز از بنفیکا جلو بیفتد و برای سومین بار در پنج فصل اخیر به قهرمانی دست یابد.
در همین حال، آموریم باید با یک واقعیت دیگر کنار میآمد: هدایت منچستریونایتد، یکی از بزرگترین باشگاههای فوتبال جهان، فرصتی نیست که هر روز پیش آید. اکنون او در تلاش بود تا طعم تلخ پانزدهمین شکست در مدت شش ماه را با هیجان فینال لیگ اروپا توجیه کند.
در دوازده بازی اخیر، تنها بردهای یونایتد شامل پیروزی لحظه آخری در مقابل لیون و دو برد برابر اتلتیک بیلبائو بوده است. مشکل گلزنی همچنان پابرجاست و از پایان ژانویه، تنها تیمهای انگلیسی که موفق به شکستشان شدهاند، لسترسیتی و ایپسویچ بودهاند.
هیچگونه معجزهای در کار نیست، حتی اگر گاهی اینگونه به نظر برسد. ویتور پریرا در وولوز تحولی را ایجاد کرده و دیوید مویس نیز اورتون را نجات داده است تا آنها با آرامش از گودیسون پارک خداحافظی کنند.
این بیشترین موفقیتها با مأموریتهای مشخص بدست آمد: ساماندهی به تیم، تقویت روحیه، و حفظ بقای تیم. اما یونایتد انتظار بیشتری از آموریم داشت: باید باشگاه را به اوج برگرداند و هواداران را دوباره هیجانزده کند. شاید همین دلیل بود که او تصمیم گرفت از تابستان کارش را آغاز کند.
اریک تنهاخ مربی بدی نبود. کارنامهاش پیش از حضور در یونایتد نشاندهنده تواناییهایش است. او تیم را ساختارمند کرده بود، هر چند به سطح انتظارات نرسید و در اکتبر در سمت خود باقی نماند.
رود فننیستلروی نیز در دوران کوتاه خود نشان داد که صدای تازه میتواند تأثیر مثبتی بر بازیکنان خسته داشته باشد. اما مأموریت آموریم به مراتب فراتر بود: ایجاد یک تحول بنیادین.
او که تنها موفقیتش را با اسپورتینگ به دست آورده بود، همان روش را به یونایتد منتقل کرد. برخی از بازیکنان از این تغییر سود بردند — برونو فرناندز دوباره با شور و نشاط درخشید، هری مگوایر و کاسمیرو جان تازهای گرفتند، و میسون مانت مکان خود را پیدا کرد. اما نمونههای ناکامی نیز وجود داشت؛ از جمله مارکوس رشفورد که به حاشیه رفت.
آموریم پیش از ورودش هشدار داده بود: “شاید اوضاع پیش از بهتر شدن، بدتر شود.” و شاید او راست میگفت. شاید بهترین کار این بود که قبل از شروع دوباره، صبر میکرد.
لیگ برتر به شدت بیرحم است. حتی تیمهای میانه جدول نیز منابعی دارند که میتوانند بازیکنان و مربیانی از سراسر جهان جذب کنند. آنها با استفاده از تحلیلهای پیشرفته، نقاط ضعف را شناسایی میکنند — از دروازهبانانی که در دفاع از ارسالها ضعيف هستند تا مدافعان کناری که فضاهای خالی را فراهم میکنند.
در نهایت، این بازیکنان هستند که آینده را رقم میزنند. با وجود تمرکز رسانهها بر روی مربیان و تاکتیکها، این حقیقت غالباً نادیده گرفته میشود.
داشتن یک رهبر مناسب حیاتی است — فردی که میتواند لحن تیم را تعیین کند، فضای لازم را فراهم آورد، تاکتیکهای مشخصی ارائه دهد و انگیزه را افزایش دهد. اما اگر بازیکنان مناسب در اختیار نباشند، همه این تلاشها بیفایده خواهد بود — چه بازیکنانی که با سیستم همخوانی داشته باشند و چه آنهایی که از کیفیت لازم برخوردار باشند. آموریم با تعهد کامل به شیوه خود وارد میدان شد و آن را به ترکیب فعلی یونایتد تحمیل کرد.
مقایسه او با آنژه پستکوگلو بیوجه نیست؛ کسی که با شیوهای پیشرفته به تاتنهام پیوست و آن را بر روی بازیکنانی اجرا کرد که بیشتر آنها ذخیره یا آسیبدیده بودند.
با این حال، مربیانی چون پریرا یا مویس چنین ریسکی نخواهند کرد. آنها تیم را به شیوهای محتاطانهتر ساماندهی میکنند، دفاع را تقویت مینمایند و به سختی گل میخورند.
در عوض، یونایتد و تاتنهام مسیری متفاوت را پیش گرفتند. آنها ساختار سنتی را شکستهاند، چون جاهطلبیشان تنها بقا نیست، بلکه تسلط و سرگرمی است.
و همین جاهطلبی باعث میشود که در برابر تیمهای منظم و با برنامه آسیبپذیر باشند — زیرا هنوز بازیکنان لازم را به طور کامل در اختیار ندارند. حداقل نه همیشه. وقتی این دو تیم مقابل یکدیگر قرار گیرند، احتمالاً شاهد یک بازی مهیج خواهیم بود.