کتاب خاطرات «ابوالقاسم ساسان»، راهنمای سفر به جامعه رونمایی گردید

کتاب خاطرات ابوالقاسم ساسان، مشهور به «مستر ساسان»، به مناسبت قدردانی از وی، به بازار آمد.
اثر «مِستر ساسان» که شامل گزیده ای از مجموعه تاریخ نگاری فرمایشات شفاهی و مکتوب ابوالقاسم ساسان، یکی از راهنمایان با تجربه گردشگری ایران است، در ۱۰۳ صفحه همراه با تصاویری جذاب، با گردآوری و بازنویسی امیربهادر کریمی توسط انتشارات نوسده منتشر گردیده است. این کتاب روز سه شنبه ۲۳ بهمن ماه در جشنی با حضور جمعی از راهنمایان گردشگری و با تقدیر از ابوالقاسم ساسان به عنوان یک راهنمای با سابقه، رونمایی شد.
این اثر بخشی از خاطرات منظم ابوالقاسم ساسان را در بر می گیرد؛ یادآوری آنهایی که با راهنمایی او به ایران سفر کردند و همچنین به عنوان میزبان در دورانی خاص، به او خوشامد گفتند؛ مسافرانی که تجارب شیرینی را با خود به یادگار بردند.
کتاب «مستر ساسان» با مقدمه ای تحت عنوان «من و شهرها» به قلم ابوالقاسم ساسان آغاز می گردد: «من از مرز هشتاد سالگی عبور کرده ام. فصل پایانی زندگی نه تنها نزدیک است بلکه من با شادی در آن قدم می زنم. ممکن است زوال عقل به سراغ من آید. بنابراین نیاز دارم که هر چه زودتر بنویسم، زیرا می دانم که پس از مرگ یاد و خاطره من در زندگی و گفتگوهای دیگران باقی می ماند. این نوشته می تواند به عنوان مقدمه یا خاتمه ای بر هر آنچه که تاکنون گفتم و انجام دادم عمل کند. مقدمه ای که آغازگر روایت های من است؛ بر سفرها و لحظات مختلفی که تجربه کردم.
حضور در عرصه گردشگری و روایت داستان به شکل نامحسوس به هم مرتبط است. در تمام این سال ها من تنها قصه گو نبوده ام، بلکه راهنمایان محلی، و متولیان مساجد و آتشکده ها که بسیاری از آن ها به دنیای سایه ها پیوسته اند، نیز راوی این داستان ها بوده اند.
«شهریار قاسم آبادی» در دخمه زرتشتیان یزد به همراه الاغش «جوجو» که تصویر او در بسیاری از سفرنامه ها در سرتاسر دنیا به چاپ رسیده است؛ «شیخ علی»، با دستار سفید و چشمان آبی درخشانی که نگهبان مسجد جامع کبیر یزد بود؛ «ایرج جهان بخش» در اصفهان که با یک سلام گرم، دل گردشگران را به دست می آورد؛ «شیخ حسین» در مسجد جامع ابرقو، راوی قصه های کهن و گشاینده ای به سوی بیت المقدس؛ «عزیز عاشقی» در تخت سلیمان که گویی از افسانه های فراموش شده آمده و «آل کثیر» که به او گفتم: «پرفسور گیرشمن ـ باستان شناس ـ باید داستان های چغازنبیل را از زبان تو بشنود.»
همواره راه را ادامه داده ام؛ از شرق تا غرب دنیا، از آرژانتین و برزیل تا تماشای طلوع آفتاب از بالای یک بالن در شرق استرالیا. کانال های آبی ونیز و میدان سن مارکو تا دره هزار نخل در لاس پالماس در جزایر قناری. در لندن، که همواره آسمانش ابری است، گشتم و به این فکر کردم که در سرزمین من، آفتاب چگونه می تابد؛ و به یاد سخنان دلنشین «میرزا ابوالحسن خان ایلچی» می افتم که وقتی یک بانوی انگلیسی به طنز می گوید که شنیده ایم شما ایرانی ها آفتاب را می ستایید، پاسخ می دهد که اگر شما انگلیسی ها نیز آفتاب داشتید، بیشتر از ما آن را ستایش می کردید.
به راه خود ادامه داده ام؛ به شهری از خشت و گل زنده، به محله فهادان یزد. در اصفهان به مناره هایی نگریسته ام که در کویر نقش نمادی از فانوس دریایی برای کاروانیان را ایفا کرده اند. بالای عالی قاپو به قدم زدن پرداختم و به شوشتر و صداهای آبشارهایش سفر کردم. آیا ممکن است که در خوزستان، چغازنبیل را ندیده بروم؟
از شما می خواهم که خاطرات و قصه هایم را مطالعه کنید، هر کجا نام من به میان آمد، آن را نادیده بگیرید و خودتان را به جای من قرار دهید. داستان های تازه ای بیافرینید و به هر شکلی که مایلید روایت را به پایان برسانید.
اگر سفری انجام دادم و مردم این سرزمین را همراه کردم، اگر دیگران را از سرزمین های دور به ایران زیبا و باشکوه راهنمایی کردم و خاطراتی برایشان ساختم، در سفرهای آتی به یاد من باشید و نام مرا به زبان بیاورید، همان طور که ما نیز از گذشتگان خود یاد کرده ایم.
عکس های این کتاب به ثبت سعید ایوبی و سعید فتوحی درآمده و ویراستاری متن نیز به عهده پرتو حسنی زاده بوده است. قیمت این کتاب ۳۲۰ هزار تومان بوده که از انتشارات نوسده می توان تهیه کرد.
پایان پیام