علت رشد قدرت راستگرایان افراطی در اروپا چیست؟ / افقهای پیش روی قاره اروپا کدامند؟

روزنامه هممیهن اشاره کرد: در روزهای پایانی سپتامبر، نشانه دیگری از افزایش راستگرایی افراطی در اروپا مشاهده شد؛ حزب آزادی اتریش (FPO) که به دست دو تن از اعضای سابق SS تأسیس شده، در تاریخ ۲۹ سپتامبر در انتخابات سراسری اتریش به پیروزی دست یافت. این پیروزی، پس از موفقیتهای مشابه احزاب راست افراطی در آلمان و هلند در اوایل سال، نویدبخش وارد شدن اتریش به جمع کشورهای اتحادیه اروپاست که احزاب راستگرای افراطی در آنها با برنامههای بهوضوح غیردموکراتیک و اقتدارگرا، ساختار سیاسی داخلی را تضعیف کردهاند.
نشریه فارنپالیسی در رابطه با این اتفاق نوشت: «حزب آزادی اتریش موفق به کسب ۲۸/۹ درصد آرا شد و هربرت کیکل، رهبر این حزب بهطور مکرر از ضرورت برقراری صدراعظمی مردمی (Volkskanzler) – اصطلاحی که یادآور اصطلاحات نازیها است – سخن میگوید. در این انتخابات، حزب محافظهکار مردم اتریش ۲۶/۵ درصد و حزب سوسیالدموکرات ۲۱ درصد آرا را به خود اختصاص دادند. اگرچه پیروزی حزب آزادی اتریش به اندازه کافی برای تشکیل دولت نیست و احزاب میانهرو میتوانند با ائتلاف با احزاب کوچکتر، قدرت را در دست بگیرند، حقیقت این است که اکنون حزب آزادی اتریش در کانون سیاست اتریش قرار دارد.»
برای درک بهتر تحولات اخیر اتریش، لازم است به مواضع و سیاستهای حزب آزادی اتریش توجه کنیم. هربرت کیکل وعده داده است که اتریش را به یک “دژ” تبدیل کند و در توصیف این دژ، اظهار داشته که حزب او تمام توان خود را به کار خواهد گرفت تا مهاجرت به کشور را متوقف سازد و «سیاستهای مهاجرت دوباره» را برای شهروندان خارجی که نمیتوانند در جامعه اتریش ادغام شوند (در واقع اخراج مهاجران) پیاده کند. همچنین او از ضرورت تجدیدنظر در نظام آموزشی سخن گفته و وعده «خنثیسازی رسانههای عمومی» را داده است. کیکل در سخنرانیهای خود بهطور مکرر به «جنون جنسیتی» موجود در جامعه اتریش و «کمونیسم اقلیمی» انتقاد کرده است.
این حزب راستگرای افراطی بخشی از موفقیت خود را مدیون بحران کروناست. در طول این بحران، حزب آزادی اتریش تلاش کرد با اعتراض به محدودیتهای ناشی از شیوع بیماری، تصویر خود را بهعنوان یک «طرفدار آزادی بیان و انتخاب» بازسازی نموده و با سوار شدن بر امواج تئوریهای توطئه و انتقاد از دولت، موقعیت خود را در میان افکار عمومی تقویت کند.
همزمان، اقشاری از مردم اتریش که از سیاستهایی مانند تعطیلی کسبوکارها، محدودیتهای عبور و مرور در ساعات مشخص و بسته بودن مدارس ناراضی بودند، با راستگرایان افراطی همسو و همدل شده و تصمیم گرفتند در انتخاباتهای آینده به حمایت از این احزاب بپردازند.
نگاهی به تحولات تاریخی سی سال گذشته نشان میدهد که حزب آزادی اتریش یکی از نخستین احزاب راست افراطی است که موفق به ورود به ساختار حکومت شده و نقشی کلیدی در عادیسازی جریانهای راستگرای افراطی در اروپا ایفا کرده است. در سال ۲۰۰۰، این حزب به همراه حزب مردم اتریش دولتی ائتلافی شکل داد و در واقع الگوی غالب پیروزی محافظهکاران و سوسیالدموکراتها را که از زمان جنگ سرد برقرار بود، شکست.
در آن زمان، وقتی یورگ هایدر، رهبر کاریزماتیک حزب آزادی اتریش موقتاً به سمت معاونت صدراعظمی منصوب شد، این حادثه بهقدری بیسابقه بود که کشورهای عضو اتحادیه اروپا با کوشش برای منزوی ساختن وین، سعی کردند با تحریمهای سیاسی اتریش را تحت فشار قرار دهند تا هایدر از مقام خود کنارهگیری کند. با وجود اینکه سیاستهای هایدر در مقایسه با سیاستهای کنونی کیکل به مراتب آرامتر به نظر میرسد، اما کشورهای اروپایی نگران بودند که ظهور چنین جریانی با مواضع نهچندان دموکراتیک در یک دولت عضو اتحادیه، به یک الگوی غالب تبدیل شود.
کمتر از دو دهه بعد، آنچه که بسیاری از سیاستمداران قدیمی در اروپا از آن هراسان بودند، به وقوع پیوست. در سال ۲۰۱۷، پس از بازگشت دوباره حزب آزادی اتریش به دولت، این حزب کنترل شش وزارتخانه از جمله وزارتهای دفاع، کشور و امور خارجه را در دست گرفت. این بار بروکسل بههیچ وجه واکنشی نشان نداد و مشخص شد که راستگرایان افراطی میتوانند بخشی از دولت باشند یا حتی کنترل دولت را بر عهده بگیرند و در عین حال مواجه با فشارهای خارجی قابل توجهی نیز نباشند. این ائتلاف، دو سال بعد به دلیل یک رسوایی مربوط به همکاری با روسیه از هم پاشید و حالا حزب آزادی اتریش بار دیگر برنده انتخابات سراسری این کشور شده است.
به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، پذیرش قدرت حزب آزادی اتریش با دیدگاههای افراطیتر در زمان کنونی در اروپا نشانهای از تغییرات تازهای است؛ تغییراتی که در آن نه فقط حزب آزادی، بلکه تعداد زیادی از احزاب افراطی دیگر نیز بهطور روزافزونی در قدرت و تشکیل دولتها مشغول به فعالیت هستند.
افزایش راستگرایی افراطی
اگرچه افزایش احزاب راست افراطی در اروپا پدیدهای نوظهور نیست، اما در یک سال اخیر این موضوع بهویژه بیشتر در عرصه سیاستهای اروپایی قابل مشاهده است. جبهه ملی فرانسه به رهبری ماری لوپن، پیروزی بزرگی را در انتخابات پارلمانی کسب کرده، و در هلند، خیرت ویلدرز، اسلامهراس حزبش توانسته است به یک پیروزی شگرف در انتخابات پارلمانی این کشور دست یابد. همچنین، در آلمان، حزب آلترناتیو برای آلمان که در برخی مواقع به خاطر افراطگرایی تحت تعقیب نهادهای نظارتی آلمان قرار گرفته، موفق به کسب پیروزی چشمگیری در شرق آلمان شده است.
گوردون براون، نخستوزیر پیشین انگلیس، در تحلیلی که در روزنامه گاردین منتشر کرده، به توصیف این وضعیت پرداخته و نوشته است: «در هفتههای اخیر، امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، در برابر دستورکار ممانعت از مهاجرت ماری لوپن تسلیم شده و آن را به مرحله اجرا درآورده است. او که در ماه ژوئیه سعی کرده بود به واسطه ائتلاف با احزاب چپ، پیروزی راستگرایان افراطی را در انتخابات پارلمانی زودهنگام کمرنگ نماید، حالا با انتخاب میشل بارنیه به عنوان نخستوزیر، قدرت لوپن را در عرصه سیاست داخلی بیشتر تقویت کرده است. پیشرفت حزب ضدمهاجرت آزادی اتریش نیز با پیروزی در انتخابات با سیاستهای تقابلی در قبال مهاجران همراه بوده است.
این پیروزی موجب ایجاد یک محور از راستگرایی افراطی در کشورهای اتریش، مجارستان، اسلواکی و بهویژه ایتالیا شده است. در ایتالیا، جورجیا ملونی، نخستوزیر راست افراطی از حزب برادران ایتالیا در تلاش است تا بر رسانهها و دستگاه قضایی تسلط یابد. همچنین در آلمان، علیرغم اینکه رهبر راست میانه بهصراحت اعلام کرده است که وارد ائتلافی با آلترناتیو برای آلمان نخواهد شد، اما سیاستهای راست میانه در این کشور در بسیاری موارد به سیاستهای راست افراطی نزدیک شده است.
در هلند، وزیر بهداشت این کشور که از حزب خیرت ویلدرس است، در برابر درخواست کشورهای آفریقایی برای ارسال واکسن به منظور مقابله با یک بیماری خطرناک، بهویژه با نزدیک بودن تاریخ انقضای واکسنها، از ارسال آنها امتناع کرد.
ماتیاس رودووین، استاد علوم سیاسی دانشگاه آمستردام در گفتوگویی اخیر با شبکه خبری انبیسینیوز، به این مبحث پرداخته و گفته است: «این روند به وضوح مشهود است؛ راست افراطی بهسرعت در حال پیشرفت است.» کاس مود، استاد روابط بینالملل دانشگاه جورجیا و نویسنده کتاب «راست افراطی امروز» نیز بیان داشته است که «احزاب راست افراطی آمدهاند که بمانند.»
چرا راست افراطی به قدرت رسید؟
برخی پژوهشگران، ریشههای این موج را مربوط به دو رویداد میدانند؛ نخست بحران مالی جهانی در سالهای ۲۰۰۸-۲۰۰۷ و دوم، افزایش مهاجرت به اروپا در سال ۲۰۱۵ که به واسطه جنگها و ناآرامیهای خاورمیانه و شمال آفریقا شدت گرفت.
رکود اقتصادی، زندگی اروپاییها را دستخوش مشکلات مالی کرده و خدمات عمومی و زیرساختها به شدت آسیب دیده است. بحران مرزی ناشی از ورود ناگهانی مهاجران و اقوام شرقی، به این مسأله دامن زده است. تجارب گذشته نشان میدهد که جمعیتی که از نظر اقتصادی تحت فشار هستند، عمدتاً به نژادپرستی و افراطگرایی روی میآورند.
در دهههای اخیر، افزایش مهاجرت در زمان رکود اقتصادی، موجب تمایل رأیدهندگان به سمت افراطیترین ایدههای راست افراطی شده و مهاجران را به عنوان عامل بیکاری قلمداد کردند. این موضوع در تحقیقی که در سال ۲۰۱۸ در نشریه معتبر Electoral Studies لندن منتشر شد، گزارشی شد. اکنون نیز شرایط تفاوت چندانی با گذشته ندارد. با نرخ تورم بیسابقه، کاهش خدمات حمایتی و بحران انرژی در اروپا، نگرانیهای اقتصادی دوباره تشدید شده است.
تحلیلگران به عملکرد متنوع احزاب راست افراطی در بستر شبکههای اجتماعی بهعنوان یکی از دلایل جلب توجه نسل جوان به این احزاب اشاره میکنند. یورونیوز مینویسد: از آنجایی که رهبران این جنبشهای ملیگرای نوظهور نسبت به همتایان خود در دستچینیهای سیاسی تسلط بیشتری بر رسانههای اجتماعی دارند، این موضوع اعتبار ویژهای برای آنها حول محور فرهنگی مخالف آنچه جاری است، شکل داده است.
تحلیلگران خاطرنشان میسازند که این احزاب بهخصوص نسل جوانی را جذب میکنند که احساس میکنند از جنبشهای عمومی بهاصطلاح «بیدار» که بیشتر به مسائل اجتماعی و سیاسی میپردازند، نادیده گرفته شدهاند. یک نظرسنجی اخیر نشان میدهد که حمایت از حزب راست افراطی «آلترناتیو برای آلمان» که خواستار کنترل بر مهاجرت است و نسبت به گسترش اسلامگرایی در کشور هشدار میدهد، در میان جوانان زیر ۲۵ سال به ۱۱ درصد افزایش یافته و به ۱۶ درصد رسیده است.
این تغییر در نظرگاه در آلمان بهویژه چشمگیر بوده و به حزب آلترناتیو برای آلمان کمک کرد تا در انتخابات پارلمانی اروپا به جایگاه دوم برسد. این رویداد از آن جهت حائز اهمیت است که با تصمیم دولت آلمان برای صدور مجوز رأیگیری به افرادی که بین ۱۶ تا ۱۸ سال دارند، قرار بود که تعداد بیشتری از جوانان به احزاب چپگرا رأی دهند.
نتایج یک نظرسنجی اخیر نشاندهنده افزایش نگرانیهای جوانان آلمانی نسبت به مسائلی همچون تورم، گران شدن مسکن و شکافهای اجتماعی است و توجه کمتری به تغییرات اقلیمی دارند.
شواهد این موضوع بهوضوح در نتایج انتخابات پارلمانی اروپا در آلمان نمایان شده است؛ حزب سبز آلمان تنها توانسته است ۱۱ درصد از آرای جوانان را به سمت خود جلب کند که این میزان نشانگر کاهش ۲۳ درصدی در مقایسه با گذشته است.
کاتیا ادلر، سردبیر بیبیسی اروپا نیز مینویسد: از یک سو، بسیاری از سیاستمداران میانهرو در سالهای اخیر به اتخاذ مواضع یا شعارهای راست افراطی روی آوردهاند با این هدف که از آراء آنان بهرهبرداری کنند. این سناریو موجب شده است که احزاب راست افراطی، خود را میانهروتر از آنچه که هستند جلوه دهند. از سوی دیگر، تعدادی از احزاب راست افراطی در اروپا بهطور عمدی خود را به مرکز صحنه سیاسی نزدیک تر میکنند تا بتوانند آرای بیشتری از سبد رأیدهندگان میانهرو جذب کنند. برای نمونه میتوان به رویکردهای مختلف احزاب نسبت به مسأله روسیه اشاره کرد. بسیاری از احزاب راست افراطی مانند لیگ شمالی در ایتالیا، حزب ماری لوپن در فرانسه و حزب آزادی اتریش بهطور سنتی روابط نزدیکی با مسکو داشتند.
این نزدیکی پس از حمله تمامعیار ولادیمیر پوتین به اوکراین برای آنها گران تمام شد و باعث شد که رهبران این احزاب، لحن خود را در قبال روسیه تغییر دهند. نظرسنجیها حاکی از آن است که اتحادیه اروپا در حال حاضر با بیشترین محبوبیت در بین مردم اروپا روبرو است. بدینسان، احزاب راست افراطی به جای درخواست خروج از اتحادیه، اکنون باید به دنبال اصلاح آن باشند و پیشبینی میشود که این احزاب در انتخابات سال آینده پارلمان اروپا عملکرد قویای داشته باشند.
جورجینا رایت، مدیر برنامه اروپایی مؤسسه مونتنیا در پاریس معتقد است که براساس نظر او، احیای راست افراطی در اروپا بیشتر به نارضایتی از احزاب و سیاستمداران سنتی وابسته است. بهعنوان مثال، در آلمان یک نفر از هر پنج واجد شرایط رأیدهی، از دولت ائتلافی این کشور ابراز نارضایتی میکند.
خطر واقعی راست افراطی
روزنامه لوموند در سرمقاله خود مینویسد که در شرایط کنونی، ساختارهایی از جمله اتحادیه اروپا میتوانند بسیار مؤثر و مفید باشند. اما در این میان گروههای ملیگرا، نژادپرست و ضد خارجی توجه افکار عمومی را به خود جلب میکنند، بدون آنکه از خطرات واقعی این گروهها صحبت شود. لوموند بر این عقیده است که در شرایطی که احتمال ریاست جمهوری مجدد دونالد ترامپ وجود دارد، راست افراطی بزرگترین تهدید سیاسی برای اروپاییان است. این روزنامه حتی از «کوری» افکار عمومی و بیتوجهی رسانهها نسبت به این خطر یاد میکند و هشدار میدهد که «عادی شدن» احزاب راست افراطی در صحنه سیاست اروپا، تهدیدی جدی برای دموکراسی به شمار میرود.
اوکراینیها نیز بهشدت نگران گسترش راستگرایی افراطی در اروپا هستند و بر این باورند که این روند ممکن است به مانعی در برابر حمایتهای اروپا از اوکراین تبدیل شود. بلومبرگ گزارش میدهد که این وضعیت تهدیدی برای حمایت اروپا از اوکراین خواهد بود، به ویژه زمانی که دولتها با هزینههای داخلی تسلیح مجدد، نیاز به حمایت نظامی مداوم و بازسازی اوکراین مواجه میشوند. همچنین، دستور کار سبزها برای اجرای سیاستهای زیستمحیطی نیز با چالشهایی روبرو خواهد شد.
در این شرایط، احزاب سنتی راست میانه در پی فشارهای ناشی از طرف راست افراطی، نسبت به سیاستهای زیستمحیطی بدبین میشوند و تجربه نشان داده که برای حمایت از سیاستهای سبز به منظور حفظ طبیعت و محیط زیست، آماده رأی دهی علیه آنها خواهند بود. دولتهای اروپایی نیز در معرض فشار بیشتری برای کنترل مهاجرت قرار خواهند گرفت؛ موضوعی که همگی احزاب رادیکال و راست افراطی را به یکدیگر پیوند میدهد.
اعضای اتحادیه اروپا در اوایل سال جاری با مجموعهای گسترده از قوانین برای بازنگری در قوانین مهاجرت از جمله اقداماتی برای تسریع در بازگشت افرادی که به پناهندگی مردود شدهاند، به توافق رسیدند. مجارستان این توافقنامه را که قرار است از سال ۲۰۲۶ اجرایی شود، محکوم کرده و اعلام کرده که از هر گونه الزامات «همبستگی اجباری» برای اسکان پناهجویان یا کمکهای مالی، چه به صورت اجتماعی و چه به طور عملی، خودداری خواهد کرد. اگر مجارستان از ارائه کمکهای لازم صرفنظر کند، دیگر کشورها نیز میتوانند به این رویکرد مدل بزنند و تعادل همکاریهای اتحادیه اروپا را به خطر اندازند.
جورجیا ملونی، نخستوزیر کنونی ایتالیا، نمونهای از قدرتگیری راستهای افراطی به شمار میرود. او رویکردی عملیاتی و غیرمواجههآمیز نسبت به اتحادیه اروپا در پیش گرفته و در عین حال در پی اعمال كنترلهای بیشتری بر رسانهها در کشور است. در مقابل، تلاش اتحادیه اروپا برای مهار جناح راست ناسیونالیستی با ویکتور اوربان بهعنوان نمونهای دیگر از رشد راست افراطی مشهود است. اوربان رهبر دیرینه مجارستان بهعنوان یک نابودگر مداوم تصمیمات اتحادیه اروپا شناخته میشود؛ هرچند گهگاه از موضع خود تنزل میکند.
چنانچه راست افراطی و گروههای رادیکال به پیروزیهای خود در انتخابات کشورهای اروپایی ادامه دهند، بخصوص با در نظر گرفتن احتمال پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات آتی، مهار این روند دشوارتر خواهد شد. در این صورت، اتحادیه اروپا به جای کسانی که استراتژی عملگرایانه ملونی را تعقیب میکنند، شاهد موجی از اوربانها در انتخابات آینده کشورهای اروپایی خواهد بود.
در آلمان، حزب «آلترناتیو برای آلمان» (AfD) بهعنوان موفقترین حزب در جذب آرای نوین در انتخابات اروپا شناخته شده است. به تازگی، نهادهای اطلاعاتی داخلی آلمان این حزب را بهعنوان «مظنون به افراطگرایی» طبقهبندی کرده و سه ایالت این حزب را به عنوان حزبی راست افراطی شناسایی کردهاند.
نکتهای جالب که بیشتر کارشناسان به آن اشاره دارند، اظهارات ایمن مازیک، دبیرکل شورای مرکزی مسلمانان آلمان است که بیان میدارد این وضعیت تهدیدی جدی برای تمام نظام دموکراتیک به شمار میرود. وی افزوده است که حزب «آلترناتیو برای آلمان» دیگر جزو احزاب حاشیهای محسوب نمیشود و بهویژه در شرق آلمان به جایگاه بارزی دست یافته است.
وی همچنین بر این نکته تأکید کرده که تصور حمایت این حزب تنها از بین رأیدهندگان معترض، نادرست است و حامیان، به ماهیت راست افراطی حزب شناخت کامل دارند. رشد این جریانات میتواند به تضعیف اتحادیه اروپا منجر شود، چرا که احزاب راست افراطی معمولاً نسبت به سیاستهای همکاری اقتصادی و سیاسی اتحادیه نگرشی نامطلوب دارند.
برخی از این احزاب همچنین خواستار خروج از اتحادیه اروپا یا محدود کردن همکاریهای بینالمللی هستند که این میتواند به نابودی وحدت سیاسی و اقتصادی اروپا بینجامد. به طور کلی، افزایش راست افراطی تهدیدی جدی برای صلح، همبستگی و پایداری سیاسی و اجتماعی در اروپا به شمار میآید و مقابله با آن نیازمند همکاری و اتخا 정책های هوشمندانه به منظور ترویج همبستگی و احترام به تنوع در جامعه است.
23302