«غذای تو نطق توست»؛ آشپزهای دیکتاتورهای قرن بیستم چه رازی را از عادات غذایی آنها فاش میکنند؟

ترکیبات غذایی، وسواسها و آداب زندگی دیکتاتورهای سده بیستم، تصویری جذاب از شخصیت این شخصیتها که قرن گذشته را تحت تأثیر قرار دادند، ارائه میدهد.
نویسندگان متعددی تا کنون به بررسی عادات غذایی دیکتاتورهای قرن بیستم پرداختهاند. ویتولد شابوفسکی، نویسنده لهستانی، در کتاب خود با عنوان «چگونه غذا به دیکتاتورها بدهیم؟» داستان آشپزان این دیکتاتورها از فیدل کاسترو تا صدام حسین را روایت میکند. این اثر در فارسی با عنوان «مصائب آشپزی برای دیکتاتورها» ترجمه و منتشر شده است.
صدام حسین، هیتلر، پل پوت، عیدی امین، فیدل کاسترو و انور خوجه، این شش دیکتاتور به خاطر خشونتهای خود ورقهای تاریخ را نوشتهاند. اما آنها در زندگی روزمره چه غذاهایی مصرف میکردند؟ بیایید به دنیای ذائقهها و خواستههای پیچیده این مستبدان که جهان را در اختیار خود داشتند، نگاهی بیندازیم.
صدام حسین: سوپ ماهی دزدان؛ غذای عراقی یا هیچ
وقتی ابو علی، آشپز حرفهای، در اوایل دهه ۱۹۸۰ برای مصاحبه با کاخ ریاست جمهوری عراق آمده بود، هرگز انتظار نداشت که با رئیسجمهور صدام حسین ملاقات کند. صدام از او درخواست کرد که برایش کباب تهیه کند. پس از رضایت او، به او ۵۰ دینار پرداخت و پیشنهاد شغلی به او داد.
هیچ کس جرات نداشت به رئیسجمهوری که پیشتر به عنوان جلاد در پلیس مخفی عراق خدمت کرده بود، پاسخ «نه» دهد. ابو علی او را در همه جا همراهی میکرد، از جبهههای جنگ ایران و عراق تا سفرهای رسمی. او همواره غذاهای محبوب صدام را آماده میکرد: ماهی، کباب، سوپ یا شاورما، همگی از غذاهای خاص عراقی.
او گفت: «زمانی که حالش خوب بود، میخواست دیگران هم خوشحال باشند و به اطرافیانش پول زیادی اهدا میکرد. اگر روزی غذایی که تهیه کرده بودم مورد پسندش واقع میشد، پاداشی دریافت میکردم. اما اگر روز بدی داشت، از من میخواست پول گوشت را پس بدهم. گاهی پاداش میداد و گاهی نه، اما در پایان هر ماه همیشه من سود میبردم.»
غذای مورد علاقه صدام حسین «سوپ ماهی دزدان» یا «مسگوف» بود که دستور طبخ آن به شرح زیر است:
یک ماهی چرب مانند گطان (ماهی بومی عراق)، سالمون یا کپور انتخاب کنید. آن را به قطعات ۲ سانتی تقسیم کرده و در آرد بغلتانید. در یک قابلمه، پیاز و سیر را در مقداری روغن سرخ کنید، سپس یک لایه از ماهی را به آن اضافه کنید. روی این لایه کمی جعفری بپاشید. سپس یک لایه گوجهفرنگی و بعد پر زردآلوی خشک و دوباره لایهای از ماهی و بادام اضافه کنید. هنگامی که آب ماهی و سبزیجات تبخیر شد، آب جوش را تا سطح آخرین لایه اضافه کنید. بگذارید به مدت ۱۲ تا ۲۰ دقیقه بجوشد. قبل از سرو، کمی زردچوبه به آن اضافه کنید.
عیدی امین: مرسدس بنز برای خرید مواد غذایی
«اوتونده اودرا» که تا پیش از این باغبان اوگاندایی بود، هنر آشپزی را از خانم کارفرمایش که بریتانیایی بود، یاد گرفت و در این زمینه بسیار ماهر شد. در سال ۱۹۶۲، با استقلال اوگاندا، به عنوان آشپز رسمی رئیسجمهور «میلتون اوبوته» منصوب شد. اما در سال ۱۹۷۱، اوبوته توسط ژنرال عیدی امین برکنار شد.
در شب کودتا، اودرا برای عیدی امین تیلاپیا و برنج درست کرد و با این ترفند جان خود را نجات داد. عیدی امین به خاطر مهارتهایش او را تحسین کرد و حتی یک مرسدسبنز برای خرید مواد غذایی به او تقدیم کرد. اما عیدی امین در کنار سخاوتش، بسیار بیرحم بود. اگر کسی کوچکترین اشتباهی میکرد، بیدرنگ و با خونسردی او را تنبیه میکرد.
یک روز، اودرا به اتهام سوءقصد به عیدی امین محاکمه شد و تصور میکرد که پایان زندگیاش نزدیک است. اما «قصاب اوگاندا» او را بخشید و به کنیا تبعید کرد «بدون حتی یک قابلمه یا شلوار اضافی».
انور خوجه: آشپز که با دسرهای عالی، جان بسیاری را نجات داد
خدمت به یک دیکتاتور پارانویید کار آسانی نیست. در سال ۱۹۷۰، «کِی» که فقط ۲۰ سال داشت، بهطور تصادفی به آشپزخانه دیکتاتور آلبانی راه یافت. رهبری او را به شکل غیرمستقیم «نصیحت» کرد: «آشپزهای خوب بسیارند. یک آشپز واقعی باید خلاق باشد.»
این دستور، در واقع یک فرمان بود و کی به خوبی میدانست که زندگیاش به این موضوع بستگی دارد. مشکل این بود که خوجه از دیابت رنج میبرد. منوهای غذایی او به همراه مقدار دقیق کالری و با نظارت پزشکان تنظیم میشد. کی با این محدودیتها دست و پنجه نرم میکرد.
خوشبختانه سانو، خواهر رهبر، دستورالعملهای خانوادگی شاپکات (پای اسفناج) و کوفته را به او ارائه کرد. کی خاطرنشان میکند: «او مقدار دقیق آرد، نمک و ادویههایی که مادرش استفاده میکرد را به من نشان داد.»
سانو به کی یاد داد که چگونه «ترخانه»، نوعی سوپ ترکی که انور خوجه برای صبحانه با گوجهفرنگی و پیاز میل میکرد، تهیه کند.
به مرور زمان، کی یاد گرفت تا احساسات روحی خوجه را شناسایی کند: «میدانستم که او در برخی روزها به شیرینی احتیاج دارد و برای همهٔ ما، و به ویژه کشور، بهتر است که دسر ویژهای برایش تهیه کنم.»
این آشپز همچنین توانست ترفندهایی بیابد تا طعم شیرینی غذاهای دیابتی او را بهبود بخشد. کی که حالا میتوانست از حالات روحی خوجه تشخیص دهد که چه زمانی به دسر نیاز دارد، میگوید: «از حالاتش میفهمیدم که چه زمانی به شیرینی نیاز دارد. شاید به این روش جان بسیاری را نجات دادم.»
فیدل کاسترو: همهچیز میخورد
اراسمو قبل از پیوستن به انقلاب، یک پیشخدمت بود و در سال ۱۹۵۸ به محافظ شخصی فیدل کاسترو تبدیل شد. در آن زمان، هیچ کسی به غذا توجهی نمیکرد، زیرا کارهای زیادی در پیش بود.
یک روز، او متوجه شد که رئیسش گرسنه است و برایش سوپی درست میکند. فیدل خوشحال میشود. از آن زمان، اراسمو به این کار علاقهمند میشود و همیشه دیگ خود را به همراه میبرد. او از کارش به عنوان افسر صرف نظر میکند و شروع به یادگیری مهارتهای آشپزی میکند.
روزی، سلیا سانچز، همسر کاسترو، او را صدا میزند و میگوید: «ال کماندانت (فرمانده) بهدرستی تغذیه نمیشود، فراموش میکند که غذا بخورد و نصف شب برای خودش اسپاگتی درست میکند… او به یک آشپز واقعی نیاز دارد.»
با وجود ساعات نامنظم وعدههای غذایی، کار سادهای است. اراسمو میگوید: «فیدل از آن دسته کسانی نبود که شکایت کند. او هر چیزی که من برایش درست میکردم، میخورد.»
اما اراسمو دانست که چگونه او را خوشحال کند: «او گوشت کمی میخورد، اما سبزیجات را به شدت دوست داشت. و اگر به گوشت میرسید، معمولاً بره با عسل یا شیر نارگیل میخورد.»
او همچنین محصولات لبنی و خوکچه برشته با موز کبابی را بسیار میپسندید و میگفت: «غذای خوب، غذایی ساده است.»
غذای محبوب فیدل کاسترو فیله ماهی با سس انبه بود که روش تهیه آن به شرح زیر است:
استخوانهای حاوی مغز استخوان (ترجیحاً از گوشت گاو) را جدا کرده، به قطعات کوچک تقسیم کنید و به مدت ۲۰ دقیقه در فر با دمای ۲۰۰ درجه سانتیگراد بپزید.
هویج، گوجهفرنگی و کرفس را در روغن زیتون تفت دهید. وقتی استخوانها قهوهای شدند، همه مواد را در یک قابلمه بزرگ مخلوط کرده و اجازه دهید به مدت حداقل ۲ روز با حرارت کم بجوشد. عصاره گوشت باید به غلظت ژلهای دست یابد.
فیلههای ماهی را در روغن زیتون سرخ کنید. در قابلمهای دیگر، عصاره گوشت را گرم کرده و سپس تکههای انبه را به آن اضافه کنید. بگذارید بجوشد تا انبهها نرم شوند. سپس این مایع را بر روی ماهی بریزید.
پل پوت: گل درخت موز و سوپ لاکپشت
اوایل سال ۱۹۶۳، پول پوت به چریکهای ویتنامی پیوست و در جنگل پناه برد. در آنجا با یانگ موئن آشنا شد. این زن جوان یک ماه در جنگل پیادهروی کرده بود تا به خمرهای کمونیست بپیوندد و به شدت تحت تأثیر پل پوت قرار داشت که او را «برادر پوک» مینامید.
او با کمال میل درخواست پل پوت را مبنی بر تهیه غذا پذیرفت. هرچند هیچ تجربهای در این زمینه نداشت، اما به سرعت یاد گرفت: سوپ ترش و شیرین، سالاد انبه، مرغ کبابی و غیره…
او توضیح میدهد: «گاهی پل دست روی شکمش میکشید و میگفت: “چه سوپ لذیذی!” اما فقط با گذشت زمان دریافتم که او در واقع شوخی میکرد.»
یانگ موئن به سرعت ذائقه پل پوت و شرایط جنگل را درک میکند و برای او سالادهایی با مواد موجود تهیه میکند، به ویژه گلهای درخت موز.
پول پوت سوپ را نیز میخورد و از سوپ لاکپشت بیشتر از سوپ مار خوشش میآمد. این دیکتاتور خشن که بین سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹ دست به جنایتی زد که منجر به کشته شدن نزدیک به دو میلیون نفر شد، اما شرایط زندگی یانگ موئن به او وابسته بود. علیرغم بحرانهایی که پل پوت در آن سالها به وجود آورد، یانگ موئن به او وفادار ماند و پس از سقوط پل پوت نیز او را در دوران بیماریاش همراهی کرد.
آدولف هیتلر: گیاهخوار سختگیر
در سال ۱۹۴۳، کانستانتزه مانتزیارلی، یک زن ۲۳ ساله، در یک کلینیک نزدیک به برشتسگادن، جایی که برگهوف، اقامتگاه دوم پیشوا واقع بود، دوره آشپزی رژیمی را گذراند. آدولف هیتلر به تازگی کارشناس تغذیهاش را به دلیل «اصول مشکوک» برکنار کرده و در همین زمان کانستانتزه مانتزیارلی را استخدام میکند.
نامههای این زن به خواهرش که در سال ۲۰۱۷ منتشر شده، به وضوح از مشقتها و سختیهای او حکایت دارد. در این نامهها او از خستگی، «بار سنگین مسئولیت» و «مشکلات غیرقابل تصور» خود مینویسد.
«کانستانتزه مانتزیارلی» که مسئولیت تغذیه هیتلر را بر عهده داشت، او را با غذاهای گیاهی نظیر قارچ خرد شده تغذیه میکرد. او تا لحظهای که هیتلر در سال ۱۹۴۵ خودکشی کرد، در کنار او باقی ماند. آخرین غذایی که برایش تهیه کرد، املت و پوره سیبزمینی بود.
منبع: یورونیوز