اگر همه غُر می‌زنند ما هم باید غُر بزنیم؟

«چشم به هم زدیم دوباره عید شد، عمرا خیلی زود می‌گذره»، «همه چیز تکراری شده دیگه، هر روزمون شبیه دیروزه» و جملاتی از این دست را احتمالا شما هم یا در مکالمات روزمره خود از آنها استفاده کرده‌اید یا از دهان افراد مختلف از دوست و آشنا گرفته تا در مترو و اتوبوس شنیده‌اید. جملاتی که نقطه مشترک بیان آنها عموما یک چیز است؛ ناامیدی! این درحالی است که یک مدرس دانشگاه معتقد است با یاد گرفتن مفهوم «زیبایی‌شناسی» و استفاده از ابزار هنر می‌توان از دریچه جدیدی به زندگی روزمره نگریست.

مهناز رونقی – مستندساز، عکاس و دکترای علوم ارتباطات – در نشستی که در ایسنا با این مضمون و با تعریف عمومی از مبحث زیبایی‌شناسی در زندگی روزمره برگزار شد، نقطه نظرات خود را بیان کرد.

او معتقد است که افراد با نگاه ساده‌انگاری به این موضوع نگاه می‌کنند و به ایسنا می‌گوید: به نظر می‌رسد که زندگی روزمره یک موضوع ساده و پیش‌پا افتاده است، اما این‌طور نیست. زندگی روزمره در عین سادگی، پیچیدگی‌های زیادی دارد و حوزه‌ای است که می‌توان گفت جامعه‌شناسی را از حالت انتزاعی خارج کرده است؛ چون تمام جامعه‌شناسان مدرن و پست‌مدرن و آنهایی که دیدگاه پوزیتیویستی (اثبات‌گرایی) ندارند، وارد حوزه زندگی روزمره شده‌اند. یعنی اگر پیش‌تر به شکل مداوم در جامعه‌شناسی کلان با ساختار و کارکردها مواجه بودیم، در این نقطه با خود زندگی کار داریم.

او به تفاوت تعریف مطالعات فرهنگی و جامعه‌شناسی پرداخته و بیان می‌کند: زمانی که انسان وارد مطالعات جامعه‌شناختی شد، مطالعات فرهنگی آغاز شدند. از سوی دیگر مطالعات فرهنگی از دل مطالعات انتقادی زاده شده است که پارادایم جدیدی است که نگاه چالشی و جدلی در علم را پیش‌ می‌کشد. پس از آن با توجه به یکسری انتقادی‌های متاخر مانند هابرماس، به غیر از مباحث مرتبط با علم، موضوع فهم و شهود هم وارد مباحث علمی می‌شود.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه پایه این موضوع علمی و الزامی بوده است، ادامه می‌دهد: زمانی که هابرماس طرح «مدرنیته ناتمام» را ارائه می‌کند، راه حل را در گفت‌وگو و تفاهم بین اذهانی می‌بیند. زیبایی‌شناسی زندگی روزمره موضوع جدید و ضروری جامعه‌شناختی و مطالعات فرهنگی است و زمانی که مطالعات نظریِ مباحث مدرنیسم و پست‌مدرنیسم را دنبال می‌کنیم، در این بین مجبور هستیم از زندگی روزمره هم صحبت کنیم.

نیازمند بازنگری و بازتعریف از سطح خرد تا کلان در زندگی‌های خود هستیم. بخشی از مشکل عدم درک درست از زیبایی‌شناسی زندگی روزمره ناشی از بی‌هویتی است. افراد باید هویت، بینش و روش خود را در زندگی داشته باشند. 

اگر همه غُر می‌زنند ما هم باید غُر بزنیم؟

او زندگی روزمره را دارای ابعاد مختلفی می‌داند و درباره علت پرداختن به مطالعات زیبایی‌شناسی در زندگی روزمره،‌ توضیح می‌دهد: از نظر بنده اساسا درک و بینش درستی از زندگی روزمره معاصر خود نداریم؛ آنچه که می‌بینیم یک تُهی‌شدگی تدریجی انسان‌ها و به دنبال آن جامعه از بخش‌هایی از جمله امید، سرزندگی، نشاط و… است. این موضوع عوامل مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و… دارد، اما معتقدم باید به سراغ اندیشه برویم و اینکه اساسا به زیست خود چگونه فکر می‌کنیم؟ آیا همه چیز به شکل یک موج و عادت است؟ یعنی اگر موجی از گلایه و غر زدن در جامعه وجود دارد ما هم باید غر بزنیم؟

این کارشناس مطالعات فرهنگی و رسانه برخی موضوعات روز جامعه را ناشی از «تِرند شدن» می‌داند و می‌گوید: اگر افراد وابسته به جایگاه و موقعیتی که دارند نظر و دیدگاه مخصوص به خود را نداشته باشند چه فایده‌ای دارد؟ بپذیریم که موارد زیادی در جامعه و به‌ویژه در فضای مجازی به صورت سرایت‌پذیری رخ می‌دهد و با بروز این اتفاق، مسئله تمایز و انتخاب کمتر مطرح می‌شود تا به عنوان مثال فرد تصمیم بگیرد با دیدگاه فلسفی به زندگی نگاه کند. بعد از مطالعات زیاد در رشته‌های جامعه‌شناسی، ارتباطات، مطالعات فرهنگی و… نهایتا به این نتیجه رسیدم که نیازمند بازنگری و بازتعریف از سطح خرد تا کلان در زندگی‌های خود هستیم. بخشی از مشکل عدم درک درست از زیبایی‌شناسی زندگی روزمره ناشی از بی‌هویتی است. افراد باید هویت، بینش و روش خود را در زندگی داشته باشند. 

در بحبوحه پوپولیسمِ واگیردار جای خردگرایی کجاست؟

او با اشاره به اینکه شرایط پساکرونایی، فضایی از رخوت و بی‌حسی ایجاد کرده است، بیان می‌کند: حتی زمان شیوع این بیماری نیز مدام به دانشجویانم تاکید می‌کردم که کار اصلی پس از فروکش کردن بیماری آغاز می‌شود که باید به زمینه‌های اجتماعی،‌ روحی و فرهنگی توجه ویژه‌ای کنیم چراکه همه چیز در این زمینه به هم ریخته شده است.

رونقی در پاسخ به این سوال که افراد در فضای رخوت پساکرونایی که همزمان سبا هیاهو و سرعت بالای زندگی روزمره همراه است، چگونه می‌توانند به زیبایی‌شناسی زندگی روزمره برسند؟ توضیح می‌دهد: مشکل از جایی شروع می‌شود که از روی دست همدیگر نگاه می‌کنیم درحالی که افراد باید برنامه‌ریزی مخصوص به زندگی خود را داشته باشند. مسائل روز بر زندگی همه تاثیرگذار است، اما باوجود همه چالش‌ها باید فکر کنیم که چه سبک زندگی و هدفی داریم؟ باید از پوپولیسمِ واگیردار (عوام‌گرایی) دور شویم. متاسفانه بیش از حد حسی و واکنشی رفتار می‌کنیم با اینکه یکی از مولفه‌های جدی مدرنیته، خردگرایی است که نمی‌دانیم کجا قرار دارد.

زندگی را به یک اثر هنری تبدیل کنیم

این استاد علوم ارتباطات زیبایی‌شناسی را بخشی از فلسفه معرفی می‌کند و معتقد است: هنر و فلسفه به یکدیگر متصل هستند و در عین حال فلسفه پایه‌ی تمام کارها است. حالا باید دید چگونه می‌توان زندگی روزمره را به یک اثر هنری تبدیل کرد؟ این امر مستلزم این است که مرز بین زندگی و هنر را برداریم و از مباحثی مانند زیبایی‌شناسی تجربه صحبت کنیم تا تجارب خود را تبدیل به زندگی کنیم. مارتین هایدِگِر یکی از کسانی است که پیرامون مکان و اشیاء صحبت‌های قابل توجهی داشته است. انسان جدا از زمان و مکان تعریف نمی‌شود و علاوه بر اینکه تحت تاثیر این عوامل قرار می‌گیرد، بر آنها اثرگذار است؛ به همین دلیل می‌توان از آثار جامعه‌شناسانی همچون مارتین هایدِگِر،‌ لوفر، گئورگ زیمل و… در این زمینه تاثیر پذیرفت.

اگر همه غُر می‌زنند ما هم باید غُر بزنیم؟

نقش شهر در زیبایی‌شناسی زندگی روزمره

او معتقد است زندگی روزمره به جهان مدرن متصل است و می‌گوید: زندگی با شهر و مدنیت همراه است؛ بنابراین در مبحث زیبایی‌شناسی زندگی روزمره به طور کلی فضای شهری با هر آنچه که در آن وجود دارد شامل خیابان‌ها، پیاده‌روها، ساختمان‌ها، کافه‌ها، سینماها و… مدنظرمان است. از سوی دیگر تمام هنرها نیز ذیل زیبایی‌شناسی زندگی روزمره تعریف می‌شوند. هرچند که شاید برخی از یک‌سری هنرهای خاص برای ایجاد خلاقیت در زندگی روزمره استفاده کنند.

او در پاسخ به این سوال که چگونه می‌توان زیبایی‌شناسی را وارد ساخت و ساز شهری کرد؟ توضیح می‌دهد: وقتی از معماری، شهر و هویت شهری صحبت می‌کنیم هم باید بدانیم که انواع زیبایی‌شناسی داریم. اکنون دربخش‌هایی از شهر از آجر و چوب برای تزئین بنای ساختمان‌ها استفاده می‌کنند تا بتوانند گرمای زیبایی را به ساختمان بدهند. از طرفی زیبایی‌شناسی در جزئیات است، اینکه به معماران بگوییم بیایید و پروژه‌هایی پیش ببرید که شهر زیبا شود خیلی خوب است، اما به نظر بنده باید گام‌های خود را به شکلی برداریم که بتوانیم تغییر را ایجاد کنیم. باید طرح‌های کوتاه مدت،‌ میان مدت و بلندمدت داشته باشیم تا به عنوان مثال بتوانیم تهران قدیم و تهران جدید را تفکیک کنیم تا هم ساخت نوستالژیک را نگه داریم و هم تهران جدیدی با برج و … داشته باشیم. اما در نهایت باید به بنیان و ریشه زیبایی‌شناسی بپردازیم.

از نظر بنده اساسا درک و بینش درستی از زندگی روزمره معاصر خود نداریم؛ آنچه که می‌بینیم یک تُهی‌شدگی تدریجی انسان‌ها و به دنبال آن جامعه از بخش‌هایی از جمله امید، سرزندگی، نشاط و… است.

از مقدس‌انگاری هنر دست برداریم!

رونقی با بیان اینکه در زندگی روزمره خرده‌فرهنگ‌های هنری جریان دارند، می‌گوید: تمام خرده فرهنگ‌های هنری شامل تعریف ما می‌شود. به عنوان مثال چند سال قبل شهرداری تهران کاری تحت عنوان «نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر» انجام داد و این یک مثال از زیبایی‌شناسی زندگی روزمره در سطح شهری است تا فردی که با خودرو در سطح شهر درحال تردد است به جای اینکه به قول لوفر مورد تروریسم تبلیغاتی قرار گیرد، تابلوهای زیبای نقاشی ببیند. موضوعی که والتر بنیامین از آن به عنوان بازتولید مکانیکی اثر هنری یاد می‌کند. یعنی اثر هنری از موزه‌ها خارج شده و هاله تقدس‌گرایی از آن گرفته شود و بین مردم قرار گیرد تا مردمی شود. در این زمینه نظرات موافق و مخالف وجود دارد، اما در زندگی روزمره باید تفاوت هنر والا با هنر توده از بین برود؛ در واقع فضایی با مقادیری پسامدرنی ایجاد شده و فرد با از بین بردن مرزها و تقسیم‌بندی‌ها مواجه شود.

پی‌نوشت: بخش دوم گفت‌وگوی تفصیلی ایسنا با مهناز رونقی در روزهای آتی منتشر خواهد شد.

انتهای پیام

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا