شهادت رامبد جوان درباره تازه‌ترین اسرار «خندوانه» و ورود دوباره‌اش به دنیای سینما

موضوع گفتگوی ما با رامبد جوان، به اکران جدیدترین اثرش با عنوان «زودپز» مربوط می‌شود. این فیلم در مدت زمان کوتاهی توانسته تعداد قابل توجهی از تماشاگران را به سالن‌های سینما بکشاند. اما با شروع گفتگو، متوجه شدیم صحبت‌های ناگفته زیادی برای رامبد جوان در خصوص چالش‌های اخیرش با تلویزیون و پایان کار «خندوانه» وجود دارد. این گفتگو به بررسی تجربیات تلویزیونی او و بازگشت به عرصه سینما با یک فیلم کمدی می‌پردازد. با ما همراه باشید تا این گفتگو را بخوانید.

پس از وقفه‌ای طولانی، بازگشتی حیرت‌انگیز و پر سر و صدا با «زودپز» داشتید؛ چه دلیلی پشت این انتخاب نهفته بود؟

به نظر من، پس از مدتی، انرژی و انگیزه‌هایم به طور مناسبی جمع شد و این فیلم به طور ناگهانی شکل گرفت. خوشبختانه یک تیم فوق‌العاده دور هم جمع شده بودند. داشتن یک گروه و بازیگران باکیفیت، حقیست بزرگ. وقتی قصه‌ای جذاب و عوامل کارآزموده دراختیار داشته باشی، ناخودآگاه موظف به ارائه کار خوبی خواهی بود. از تهیه‌کننده مثل منصور سهراب‌پور تا مدیر تولید محسن صرافی و تمامی اعضای تیم پشتیبانی، همه با انگیزه، دقت و حرفه‌ای کار کردند و به جزئیات پروژه تسلط داشتند. به نظر من، این جزئیات هستند که می‌توانند یک محصول را متمایز کنند و رسیدن به این جزئیات به عشق و توجهی که به کارت می‌کنی بستگی دارد. اینکه چقدر به کار خود اهمیت می‌دهی، چقدر مطالعه، مشاهده، شنیدن، خواندن و اندیشیدن انجام می‌دهی، مهم است. باید ببینی و بشنوی و در عین حال کمتر ارائه دهی. در کنار این گروه تخصصی در «زودپز»، من نیز به عنوان کارگردان سعی در دقت و حوصله در کار داشتم. به سرگروه‌ها و دستیاران‌ام اعتماد کردم تا آن‌ها نیز خلاقیت و ایده‌های خود را به نمایش بگذارند.

چرا فیلم‌هایی که توسط دو کارگردان ساخته می‌شود، با یکدیگر تفاوت دارد؟

این تفاوت به نوع نگاه آن‌ها برمی‌گردد. من به جزئیات اهمیت می‌دهم. حتماً به نظرات تیم کار هم توجه می‌کنم. وقتی می‌دانم چیزی درست است و باید اجرایی شود، با قاطعیت آن را پیگیری می‌کنم. این یکی از ویژگی‌های یک کارگردان است. برای «زودپز» همه چیز برای آغاز کار مهیا بود. من تقریباً یک سال و نیم فعالیت نداشتم. بعد از پایان کار «خندوانه» و مدیریت چالش‌هایی که بر همه ما تحمیل شد، از شهریور 1401 تا اواخر پاییز سال بعد، به کار مشغول نشدم. در این دوره احساس می‌کردم نمی‌توانم کاری انجام بدهم. در زمانی که بحران‌های اجتماعی آغاز شد و خشم و اضطراب در جامعه گسترش یافت، نمی‌دانستم چه باید بکنم و چاره‌ام این شد که از کار فاصله بگیرم.

در هر بازه‌ای ما نظراتی از مردم می‌بینیم و نظراتی را می‌شنویم که نشانه‌ای از جامعه هستند. هرچند این نظرات به تنهایی کافی برای تصمیم‌گیری نیستند، ولی نمی‌توان آن‌ها را هم نادیده گرفت. بنابراین اگر من بگویم که از دست تو عصبانی هستم، معنایش این نیست که همیشه نسبت به تو خشمگین هستم و یا دروغ می‌گویم. حتی اگر فکر کنی دروغ می‌گویم، من وجود دارم و می‌توانم با تو ارتباط برقرار کنم. به نظر من، اگر به رسانه‌های اجتماعی به عنوان واکنشی از سمت جامعه نگاه کنیم، می‌توانیم به آن تکیه کنیم، اما نمی‌توان به آن به عنوان نماینده‌گان تمام جامعه استناد کرد.

آیا فشار رسانه‌های اجتماعی باعث فاصله‌گیری شما از تلویزیون شد؟

بله، ممکن است یکی از عوامل باشد. اما قطعاً تمام ماجرا این نیست. مثل بخش بزرگی از جامعه، من هم دچار آزردگی خاطر بودم و از اینکه در تلویزیون کار بکنم، ناراحت بودم و هنوز هم هستم.

 می‌توانید بیشتر درباره این دلخوری توضیح دهید؟

به دید یک‌سویه که دارند اشاره می‌کنم. این دیدگاه به قدری گسترش یافته که گویا همه باید شبیه هم عمل کنند. باید در تمام برنامه‌ها، مباحث انقلابی با رویکردی که آن‌ها می‌پسندند، مطرح شود. در حالی‌که من به عنوان یک تولیدکننده، سعی می‌کنم نگاهی جامع به تمام جامعه داشته باشم. در «خندوانه» تلاش کردیم اقشار مختلف را در برنامه دعوت کنیم؛ به این دلیل که این برنامه بیشتر برای تمام جامعه است، چرا که شادی حق همه است. «خندوانه» مسئولیت داشت تا درباره امید و شادی صحبت کند. برنامه‌ریزی ما در «خندوانه» مبتنی بر همین دیدگاه بود. البته نمی‌شود همیشه فقط در مورد شادی صحبت کرد، باید از غم هم گفت. هر اندازه که خنده ارزشمند است، گریه هم اهمیت دارد. انسان ترکیبی از این احساسات است. شبی که خانواده شهدای مختلف را در «خندوانه» دعوت کردیم، آن شب، شب خاص، عجیب و مهمی برای ما بود. خانواده‌هایی که در جنگ عزیزانشان را از دست داده بودند، مهمان ما بودند. این اشتراک با تمامی مردم و اقشار مختلف جامعه است و دیگر ویژه قشری خاص نیست. مسئله جنگ آن‌قدر وسیع است که حتی کسی که به شکل مستقیم در جنگ نبود، قطعاً آثار آن را در روح و روان و زندگی خود خواهد یافت. بنابراین نمی‌توان همه چیز را به یک تفکر خاص معطوف کرد. به مانند گفتگویی که «اگر کسی این وضعیت را نمی‌خواهد، باید از کشور خارج شود!» یا اصل دیگر که می‌گوید «تلویزیون باید انقلابی باشد، حتی اگر یک میلیون بیننده داشته باشد». این نگرش دگماتیسم و بی‌ارزشی است و قطعاً بی‌نتیجه و یا مخرب است. من نمی‌توانم فقط به خودم احترام بگذارم. حتماً باید برای دیگران هم اهمیت قائل شود و برای دیگران سهمی در نظر بگیرم.

این فاصله و اختلاف شما با تلویزیون از چه زمانی آغاز شد؟

این موضوع به شکل جدی از سال 98 شروع شد. من در آن سال هم قصد کار در تلویزیون را نداشتم. تنها قصد داشتم یک برنامه استندآپ خارج از تلویزیون بسازم و هزینه‌کردم و اسپانسر گرفتم. من، سروش صحت و ویشکا آسایش داوران این برنامه بودیم. چهار قسمت ضبط شد، اما اجازه پخش پیدا نکرد. آن‌قدر این موضوع ادامه پیدا کرد که داستان به اختلافات جدی رسید. نهادهای تصمیم‌گیرنده بین فضای مجازی، تلویزیون و وزارت ارشاد وارد عمل شدند. این یک نمایش قدرت بود میان تلویزیون و سازمان‌های دیگر. گفته شد که برنامه‌سازی فقط متعلق به تلویزیون است، ولی دیگر پلتفرم‌ها نیز می‌توانند سریال‌ها و مستندات را تولید و پخش کنند و تلویزیون در این زمینه شکست خورد؛ چرا که چند ماه بعد «هم‌رفیق» شهاب حسینی منتشر شد و نتوانستند جلوی این جریان را بگیرند؛ و من نیز با تلویزیون ادامه کار دادم.

به اجبار «خندوانه» را ساختم. بارها گفته‌ام که عاشق «خندوانه» و بینندگان آن هستم. هر قسمت که ساختیم با عشق و علاقه انجام شده است. واضح است که من تلویزیون را دوست دارم و بسیار چیزها از آن آموخته‌ام، اما هرچقدر که به سال‌های اخیر نزدیک‌تر شدیم، کار کردن در تلویزیون سخت‌تر شد. میهمان‌های زیادی با استعلام رد می‌شدند و موضوعات غیرقابل پخش بیشتری شناسایی می‌شد. متأسفانه به جز مدیریت شبکه و حراست تلویزیون، به نظر می‌رسید نهادهای امنیتی دیگر نیز در جزئیات مصوبات برای پخش برنامه‌ها نظر می‌دهند. در حالی‌که از روز اولی که تصمیم به ساخت «خندوانه» گرفتم، هدفم دعوت از تمامی تفکرات و اقشار جامعه بود. می‌خواستم حتی افراطی‌ترین بخش‌ها یا دیدگاه‌های سیاسی را نیز به برنامه دعوت کنیم. برای ما مهم بود که آن‌ها با دیدگاه‌های خود در برنامه حضور داشته باشند و با خانواده‌هایشان درباره شادی و سفره شاد بحث کنند. موضوع جنگ برای حکومت نیست و عواقبش، خسارت‌ها و آثار آن حتماً برای مردم است؛ بنابراین باید پرچم شهدا را از دست حکومت خارج کرد و به دست مردم سپرد.

 چرا «زودپز» در جشنواره پذیرفته نشد؟

متأسفانه فیلم ما آماده نبود و نسخه‌ای که برای هیئت انتخاب فرستادیم، نمایانگر داستان و روایت کامل ما نبود. به دلیل کمبود زمان، بعد از ارسال، نتوانستیم نسخه دقیقی برای جشنواره ارائه کنیم. هیئت انتخاب جشنواره فیلم فجر تصمیم به عدم پذیرش فیلم گرفت. اما نمی‌فهمیدم چطور آقای محمدرضا عباسیان، یکی از اعضای هیئت انتخاب، در یک برنامه زنده تلویزیونی نظرات بی‌مورد و غیرکارشناسی خود را درباره من و مهران مدیری به عنوان نماینده این هیئت اعلام کرد. حتماً وقتی آقای عباسیان را ببینم، به او خواهم گفت که سینما یک امر عملی است، نه شفاهی.

شما یک تعریف و شکل مشخصی از کمدی دارید. از «ورود آقایان ممنوع» که یکی از پرطرفدارترین فیلم‌های کمدی سال‌های اخیر بوده تا «قانون مورفی» و «زودپز». واضح است که شما استانداردی خاص را برای کمدی در نظر دارید. آیا فکر می‌کنید کمدی‌های امروزی که به نمایش درمی‌آید، آسیب‌زننده نیستند؟

نگاه کردن به سلیقه مخاطب به عنوان مسئولیت ما قابل قبول نیست. مردم خودشان بر اساس سلیقه‌شان انتخاب می‌کنند. فکر می‌کنم ما موظف به ارائه یک محصول فرهنگی-هنری با کیفیت و با دقت هستیم. هر کسی ممکن است حساسیت‌های متفاوتی داشته باشد.

این بدان معنا نیست که او محکوم است و حق با من است یا پرچم من بالاتر است. من به چیزی اعتقاد دارم و بر آن پای میفشرم، اما دیگری نیز به چیز دیگری اعتقاد دارد. به عنوان مثال، فیلم‌های کمدی بسیاری وجود دارند که از نظر من کیفیت پایینی دارند، اما مخاطب به آن‌ها علاقه‌مند است. مثل «اخراجی‌ها» که برای من از لحاظ کیفیت سینمایی قابل قبول نیستند، اما نمی‌توانم بگویم که نباید تولید شوند. نمی‌توانم بگویم که تماشاگرانی که «اخراجی‌ها» را تماشا می‌کنند، بدسلیقه هستند. تماشاچیان صرفاً به دنبال مشاهده داستان و بازیگران محبوبشان هستند. داستان چیست، چه مباحثی را مطرح می‌کند و چگونه تعریف می‌شود، به نوعی موضوع پس از شناخت اولیه است، اما در نهایت مردم دوست دارند داستان جالبی که آن‌ها را کنجکاو کند، ببینند. از طرف دیگر نیز می‌خواهند بازیگران محبوبشان را تماشا کنند. نوید محمدزاده، محسن تنابنده، جواد عزتی و… طرفداران زیادی دارند. گاهی نیز این نقد مطرح می‌شود که چرا برخی بازیگران ثابت در آثار سینمایی حضور دارند؟ چه زمانی نوبت ما می‌شود؟ پاسخ این سوال این است: هرگاه شما به آن مرحله برسید، نوبت‌تان هم می‌شود. جواد عزتی و نوید محمدزاده، کارهای خود را مدت‌هاست آغاز کرده‌اند و علاقه‌مندان هزینه می‌کنند تا بازیگری را که دوست دارند روی پرده ببینند؛ در نتیجه فکر می‌کنم سینمای ما به انواع مختلفی از محصولات نیاز دارد. به دلیل افزایش هزینه‌های فیلم‌سازی، ساختن فیلم واقعاً ترس‌آور شده است. بنابراین ما باید از ویژگی‌ها و ژانرهایی استفاده کنیم که مخاطب را جذب کند تا هزینه‌ها جبران شود و چرخه سینما بچرخد.

 انتخاب نوید محمدزاده برای یک فیلم کمدی ریسک بزرگی بود، چرا که او تجربه‌ای در این زمینه نداشت. نظر شما درباره ترکیب این دو بازیگر چیست؟

انتخاب‌های من نبودند، اما این ترکیب بسیار جذاب و دلنشین است. منصور سهراب‌پور در این زمینه توانایی خاصی دارد و می‌داند چطور یک تیم موفق را انتخاب کند تا خروجی خوبی داشته باشد.

 آیا شما مخالف ترکیب بازیگران بودید؟

خیر. یکی از دلایلی که فضا را برای حضور در این فیلم پذیرفتم، وجود این دو بازیگر بود.

 آیا چالشی در کار داشتید؟

به هیچ وجه. از کسانی که در این فیلم حضور داشتند بپرسید. ما با لذت این فیلم را ساخته‌ایم و ساخت آن بسیار دشوار بود. در برخی سکانس‌ها شاهد ۴۰۰ هنرور بودیم. تیم کارگردانی نیز فوق‌العاده بودند. نوید و محسن بسیار توانمند و هوشمند هستند و می‌توانم بگویم در برهه‌ای، هوش آن‌ها به سطح نبوغ می‌رسد. آن‌ها به وضوح می‌دانند که چه می‌خواهند و چه کار می‌کنند. من هم به عنوان کارگردان با دقت و روشنایی کار می‌کنم. به آن‌ها اعتماد می‌کنم و فضایی برای بروز خلاقیتشان فراهم می‌کنم. معتقدم وقتی کارگردان به بازیگرش نگاه می‌کند، باید با عشق و دقت در نظر بگیرد و از تماشای کار آن‌ها لذت ببرد.

 شما علاوه بر کارگردانی، به بازیگری نیز علاقه‌مند هستید. در این زمینه کار بازیگران برای شما اهمیت دارد؟

شاید، اما در نهایت این وظیفه کارگردان است که با سخت‌گیری و کمک‌کننده با بازیگرانش برخورد کند. بازیگر نباید احساس خستگی کند. باید اجازه داد هر بازیگر جهان خود را تعریف کند و کارگردان باید در همان جهان او را راهنمایی کند. باید دوربین را بگذارد تا بهترین بازی را ضبط کند. در صورت امکان پلی‌بک وجود داشته باشد، می‌توان بازیگر را صدا کرد تا اجرای خود را ببیند و به مرور زمان، بازیگر نیز اعتماد می‌کند و کارگردان می‌تواند مسئولیتش را دقیق‌تر تعریف کند و از همکاری لذت ببرد. در ضمن، نوید محمدزاده و محسن تنابنده دوستان قدیمی من هستند و می‌دانستیم که همه در یک مسیر حرکت می‌کنیم. برخی می‌گفتند محسن در کار سخت‌گیر و نامهربان است، اما واقعاً این‌طور نبود. همچنین سطح ما به گونه‌ای نبود که یکی از دیگری پایین‌تر باشد. همه ما مسئولیت‌های خود را داشتیم و در نهایت می‌دانستیم که باید چه کار کنیم.

در کارنامه شما یک فیلم موفق مثل «نگار» نیز وجود دارد که نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کرده است. حال پس از مدتی بازگشت به کارگردانی، آیا قصد دارید به تولید فیلم‌هایی در ژانرهای دیگر بپردازید یا همچنان جذب کمدی هستید؟

چقدر «نگار» را دوست داشتم. واقعاً فیلم خوبی بود. واقعیت این است که با توجه به دشواری و هزینه‌های بالای فیلم‌سازی، فکر می‌کنم تنها باید به ساخت کمدی‌های پرداخته شود که هزینه‌های آن جبران شود. اگر بخواهیم فیلمی با بازیگران خوب بسازیم، به طور میانگین هزینه حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیارد نیاز است.

 به نظر شما غیر از کمدی، چه ژانری می‌تواند بازگشت این هزینه‌ها را تضمین کند؟

باید به خودمان یادآوری کنیم که یک‌سوم فروش مربوط به سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده است. مثلاً چند سال است که طرح یک داستان ترسناک دارم که بسیار دوستش دارم. یک داستان ترسناک عاشقانه. خیلی مایلم روزی این فیلم را بسازم. البته خودم آن را فیلم‌برداری می‌کنم و برای نورپردازی از یکی از فیلم‌برداران خوب خواهش می‌کنم تا در کنارم باشد. اما من خودم پشت دوربین می‌ایستم و پلان‌ها را می‌گیرم.

 آیا خودتان فیلم‌برداری می‌کنید؟

در هر پروژه‌ای حتماً صحنه‌هایی را خودم فیلم‌برداری می‌کنم. در «زودپز»، در چندین جا دوربین دوم را من فیلم‌برداری کردم. البته با اجازه مدیر فیلم‌برداری عزیزم، مرتضی نجفی. زیرا برایم کار جذابی است.

 فصل زایشگاه «زودپز» که لحن فیلم به کلی تغییر می‌کند و همه در حال دویدن هستند، دوربین دوم در اختیار من بود. خوشحالم که در این فیلم با فیلم‌بردار فوق‌العاده‌ای چون مرتضی نجفی کار کردم. کسانی در زندگی یا مسیر حرفه‌ای هر انسانی هستند که از بودنشان لذت می‌بری. واقعاً خوشحال می‌شوی که آن‌ها کنار تو هستند. از خانواده گرفته تا دوستان. کار کردن با برخی از افراد به گونه‌ای است که می‌گویی وقتی او هست، همه چیز بهتر می‌شود. مرتضی نجفی هم دقیقاً از آن آدم‌هاست. انسان خوش‌اخلاق، مهربان، همیار، با حوصله و با استعداد و سلیقه است. خدا تو را حفظ کند، مرتضی نجفی عزیز. خدا را شکر که در این پروژه، همه افراد کاربلد و درجه یک بودند.

شما همیشه با حواشی در زندگی‌تان روبرو بودید و احساس می‌کنم بازگشت شما به کارگردانی و سینما بعد از مدتی، این حواشی را بیشتر کرده است. می‌دانم که اساساً به نظرات منتقدان اهمیتی نمی‌دهید. نقدهایی که این روزها درباره «زودپز» می‌خوانید، چقدر برایتان اهمیت دارد و آیا به آن‌ها توجه می‌کنید؟

یکی از دلایل اینکه برخی افراد از دست من عصبانی هستند، این است که به این نقدها خیلی توجهی نمی‌کنم. اگر تو به من انتقاد کنی و من بگویم بله، درست می‌گویی، مرا خوشحال می‌کند؛ اما وقتی تو نقد می‌کنی و به آن توجه نمی‌کنم و به خودم این‌طور نشان می‌دهم که چقدر من خوشحالم، باعث خشم تو می‌شود.

از نظرات منتقدان و متخصصان این حوزه در مورد خودم با کمال میل می‌خوانم. من ۱۳ سال است که در حال روان‌کاوی هستم و با روان‌کاو مشغول به کار هستم. وقتی این مدت به موضوع روان‌کاوی اهمیت می‌دهم، به طور طبیعی یاد می‌گیرم که برخی جنبه‌های روان آدم‌ها از کجا نشئت می‌گیرد. معنای جملاتی که بی‌تردید از تفکر آن‌ها سرچشمه می‌گیرد یا از جاهای دیگر، برایم روشن می‌شود. من این دیدگاه‌ها را درمیابم. بخصوص که در ۵۳سالگی هستم. هرچند هنوز دیوانگی‌هایی دارم. بچه‌ها گاهاً به شوخی می‌گویند تو کودک بیرون داری، نه کودک درون. وقتی با منتقدان صحبت می‌کنم، در نهایت به تحلیل خودم درباره آنان می‌رسم.

بسیاری از من دلخورند که چرا اینقدر خوشحال هستی؟ چرا پول درمی‌آوری؟ چرا برنامه می‌سازی؟ من چنین تفکری ندارم. اما آن‌ها نظر خودشان را دارند. عنوان فیلم «نگار» برای من به لحاظ بسیار مهم بود؛ دیده نشدن. دختری که دچار غم دیده نشدن است و به طغیانی تبدیل می‌شود. این معضل در جامعه نیز وجود دارد. به حدی مردم و جوان‌های ما احساس دیده نشدن می‌کنند که دست به اقداماتی می‌زنند. به اینکه این موضوع چه ابعادی پیدا می‌کند، بی‌توجهی می‌ورزم. بلکه پیام اصلی این است که من را ببینید. به من احترام بگذارید. من برای گفتن چیزهایی دارم، گوش کنید. اینقدر این موضوع برعکس است و مدام از بالا توصیه‌هایی وجود دارد که مردم احساس می‌کنند باید دست به اقداماتی بزنند. وقتی منتقدی به سینما علاقه دارد، شروع به تحلیل و بررسی می‌کند و به دنیای سینما نزدیک‌تر می‌شود. من از خودم شروع می‌کنم. شاید به نظر برخی این رویکرد نادرست باشد. نقدهای فنی و کارشناسی می‌تواند آموزنده باشد. با این حال باید به این نکته اشاره کرد که در مباحث سینما، بخش زیادی واقعاً عملی است. سینما را به واسطه نقدهای منتقدان نمی‌توان آموخت. منظورم این نیست که در سینما نیاز به سواد نظری وجود ندارد، بلکه قطعا وجود دارد و تفاوت فیلم‌سازی که ادبیات، موسیقی و نقاشی را نمی‌شناسد با فیلم‌سازی که با این موارد آشناست و روز به روز با آن ارتباط برقرار می‌کند، غیرقابل انکار است. من از کسانی که با واژه‌های مطلق و عصبانی به آثار دیگران انتقاد می‌کنند، فاصله می‌گیرم؛ زیرا خشم آن‌ها به نظر من از مکان‌های دیگری نشأت می‌گیرد و من مسئول شنیدن آن‌ها نیستم.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا