گفتمان دولت سیزدهم در برابر وضعیت کنونی

تحلیلهای ارایه شده از سوی مقامات دولتی چهاردهم و روندهای موجود نشان میدهد که این دولت علیرغم بیان برخی نظرات، به ادامه مسیرهای قبلی که توسط دولتهای گذشته تعیین شدهاند، گرایش دارد، حتی با وجود چالشهای بهوجود آمده از این تصمیمات. دولت با به کارگیری توجیهاتی مبنی بر اینکه «کاری نمیتوان کرد»، رویکردی به نام «دست نزن، اوضاع بدتر میشود» اتخاذ نموده و به احتمال زیاد در زمان ارائه لایحه بودجه ۱۴۰۴، در نهایت نسخههای پیشین را تغییر جزئی داده و با کسریهای پنهان و نمایان به مجلس منتقل خواهد کرد. اگر مشکوک هستید، صبر کنید و مشاهده نمایید.
به هر حال، دولت این حق را دارد، زیرا هر اقدامی که انجام دهد، به احتمال زیاد با واکنشهای اعتراضی روبهرو خواهد شد، چرا که به نظر میرسد همه ما عادت کردهایم که تنها به مسائل خود توجه کنیم و دیگران را نادیده بگیریم، حتی اگر آن دیگران «ایران» باشند.
دلیل این پیشبینی چیست؟ رئیسجمهور اذعان کردند که برای اجرایی کردن قانون برنامه هفتم به ۲۰۰ میلیارد دلار در حوزه ارز نیاز داریم که ۱۰۰ میلیارد دلار آن باید از خارج تأمین شود. بر اساس گفتههای معاون اول، این رقم به ۲۵۰ میلیارد دلار افزایش مییابد. بنابراین، اگر این منابع مالی تامین نشود، برنامه هفتم به اجرا در نخواهد آمد و رشد هشت درصدی GDP به مرحله عمل نخواهد رسید. در این میان، رییس مجلس به هدررفت سالانه صدها میلیارد دلار اشاره میکند و هدف برنامه هفتم، جلوگیری از این هدررفت است. به نظر میرسد که دوستان به معادلهای چند مجهولی اشاره میکنند که حل آن برای کسی مشخص نیست.
در صورتی که نتوان به برنامه هفتم عمل کرد و از هرگونه تغییر به خاطر فریادهای معترض هراس داشته باشیم، در نهایت راکد ماندن که به فساد و زوال کشور منجر میشود، به تغییرات مثبتی که ممکن است درپی داشته باشد، اولویت داده میشود.
در طول سالها، وزرای اقتصادی همواره از کسری بودجه، فروش اوراق قرضه و مانده بدهیهای دولتهای پیشین گلایه داشتهاند و به محض اینکه نوبت به آنها میرسد، همان رویه را دنبال میکنند و امسال هم سازمان برنامه و بودجه و آقای دکتر همتی به روشهای مشابه روی خواهند آورد. این احتمال وجود دارد که استدلال آنها این باشد که اگر دولت لایحه «بد» به مجلس ارسال نکند، نمایندگان مجلس تحت هیچ شرایطی از «بدتر» قانع نخواهند شد، همانطور که در سالهای گذشته مجلس مکررا سقف لایحه بودجه دولت را افزایش داده است. اما این استدلال هم نمیتواند موجه باشد که به دلیل ترس از مرگ خودکشی کنیم. شما اصلاحات لازم را انجام دهید و اجازه دهید دیگران موانع را ایجاد کنند «تا سیهرو شود هرکه در او غش باشد».
بهطور کلی، بزرگترین ناترازی، ناترازی سیاستهای خارجی (سیاسی و اقتصادی) و سیاستهای داخلی است. کشوری که به مدت چهار دهه در فضای جنگ به سر میبرد و این فضا اکنون بیشتر تشدید شده، نمیتواند مانند کشوری که از تهدیدات محفوظ است، در سیاستهای داخلی عمل کند.
هرچند که به بینتیجه بودن این وعدهها واقفند، ولی همچنان به مردم وعده زندگی بهتر، سفرهای گستردهتر و حل مشکلات معیشتی (و کسب منزل) میدهند. تجربه سالهای گذشته نشان میدهد که این وعدهها به واقعیت نمیپیوندند. همه تأکید دارند که بودجه جاری دچار تورم است، اما مانند سال گذشته بهطور ناگهانی اعتبار یک نهاد را ۷۰ درصد افزایش میدهند. وقتی پیشنهاد میشود که طرحهای عمرانی را به بخش خصوصی واگذار کنید، میگویند این امکانپذیر نیست؛ در عوض، ناگهان طرحهایی که در بودجه اعتبار ندارند، چون ساخت ورزشگاه ۴۰۰ هکتاری در جنوب تهران مطرح میشود و دولت جدید هم بر اجرای آن تأکید دارد، درحالیکه نه تنها این طرح مفید نیست، بلکه ضروری هم به نظر نمیرسد و در کنار آن بسیاری از طرحها که سالهاست ناتمام ماندهاند، همچنان بدون اقدام باقی میمانند. درحالی که به شدت بر ادامه ساخت دو نیروگاه هستهای به هزینه ۱۰ میلیارد دلار و سوخت روسی اصرار میشود، در مورد نیروگاههای خورشیدی توجهی نمیشود و نسبت به اسراف و تبذیر آب و انرژی و مسائل دیگر بیتفاوتی صورت میگیرد. آیا نمیتوان دریافت که دولت در حال ترجیح دادن رکود و ماندن به تغییرات، حتی اگر مثبت باشد؟
این مشکلات ناشی از آن است که دولت هنوز گفتمانی برای خود انتخاب نکرده است. اگر برخی معتقدند که گفتمان دولت «وفاق» است، میدانند که این تکیه بر این واژه، فقط وقتگذرانیدن است و حتی اگر این فرض صحیح باشد و همه گروهها، مذاهب و تیرهها به وفاق باور داشته باشند، در آن صورت چه تغییر خاصی رخ میدهد؟ بعد از وفاق چه اقداماتی در نظر دارند، هرچند وفاق خود یک مفهوم ذهنی است و تغییر اذهان به سادگی امکانپذیر نیست.
شعار انتخاباتی رئیسجمهور «برای ایران» بود و اکنون باید گفتمانی را انتخاب کند که منجر به نتایج حقیقی «برای ایران» شود. مشکل اصلی ایران در تمام زمینهها، از جمله آّب و خاک و انرژی و مسائل مالی، ناترازی است و این ناترازی، با افزایش جمعیت، هجوم مهاجران افغان و ایجاد انتظارات جدید از سوی مسئولان محترم پوپولیست، افزایش مییابد. اگر بپرسید چه باید کرد، به چند گزینه میتوان رسید: ۱- همانطور که رئیسجمهور یا معاون اول اشاره کردند، اگر ۲۵۰ میلیارد دلار برای اجرای برنامه هفتم وجود داشته باشد (هرچند منبع آن مشخص نیست، اما به هر حال وصف العیش، نصف العیش است)، در این صورت چه خواهد شد؟ بدون توجه به برنامه هفتم، حجم بالایی به واردات و فروش ارز و طلا تخصیص داده خواهد شد، واردات تحریک میشود و کارها همچنان به شیوه سابق ادامه خواهند یافت. با تزریق ۲۵۰ میلیارد دلار به جامعه، شاید یک رشد هشت درصدی به لحاظ عددی ایجاد شود، ولی اگر از نظر کیفی بررسی کنیم، این نگاهی به گذشته خواهد بود. در این موقعیت، مشکلاتی چون نشست زمین، کمآبی، آلودگی، خشکشدن چاهها و فرسودگی زیرساختهای اقتصادی چه سرنوشتی پیدا میکند؟ پاسخ بالطبع سکوت خواهد بود و قابل تصور است که بهدست آوردن ۲۵۰ میلیارد دلار امر دستنیافتنی خواهد بود. ۲- حتی اگر این ۲۵۰ میلیارد دلار از هر منبعی پیدا شود و برای اقدام اجرایی برنامه هفتم مصرف شود، به دلیل مصرف بالای آن، آثار تورمی یا بیماری هلندی در جامعه ایجاد خواهد شد و دیگر خبری از همان رشد هشت درصد نخواهد بود. طبیعتا معیشت مردم بهعلت تورم و دیگر مشکلات آسیب خواهد دید و محرومیتها بیشتر خواهد شد و همچنین، داشتن ۲۵۰ میلیارد دلار هم در واقعیت قابل تحقق نخواهد بود. ۳- راه منطقیتر این است که با درک واقعیتهای جامعه، به تواناییهای داخلی تکیه کرده و آثار تحریمها را قبول کنیم و از پذیرفتن افایتیاف پرهیز کنیم، تلاشهای لازم برای کسب ارز بیشتر را انجام دهیم و از هدر رفت آن با مدیریت صحیح جلوگیری کنیم و اثرات مثبت پیمانهای شانگهای و بریکس را بررسی کنیم تا برای رفع ناترازیها راهکارهایی پیدا کنیم و از آرزوهایی چون بهدست آوردن ۲۵۰ میلیارد دلار از «من حیث لا یحتسب» دست برداریم؛ بهعبارتی، به قول معروف کلاه خود را قاضی کنیم و بدانیم که مردم آگاهاند و میدانند که فضای جنگ و تحریم، موجب محدودیتهای جدی در زندگی و وضعیت اقتصادی کشور شده و وعدههای بهبود معیشتی و زندگی مردم، غیرواقعی است. بنابراین هر چه سریعتر باید این حقیقت را دریابیم و دولت باید گفتمانی تازه درباره صرفهجویی و مبارزه با اسراف، رانتخواری و هوسهای بیحد و حصر را تدوین کند، زیرا به یقین میتوان با جلوگیری از اسراف و با صرفهجویی، صدها میلیارد دلار بهدست آورد. همچنین، ضروری است ساختمانی به تولید و صادرات و نجات خاک و کشاورزی اهمیت دهیم و شرایط کارآفرینی را با ارائه تسهیلات لازم، قطعی نشدن گاز و برق کارخانجات و دیگر تدابیر مساعد کنیم. امروز به شجاعت و واقعبینی نیاز داریم و همزمان میتوانیم قانون برنامه هفتم را بهصورت گزینشی و انتخابی به اجرا درآوریم؛ وگرنه ریل فعلی، سرنشینانش را به تباهی خواهد کشاند.