سرنوشت شگفت‌انگیز مرجان محتشم/جایگاه بازیگر شخصیت خانوم کوچیک کجاست؟

سریال “پس از باران” در سال ۱۳۷۹ بر روی آنتن رفت؛ مجموعه‌ای با کیفیت و استاندارد که پخش آن همزمان با اوج‌گیری و شکوفایی ساخت سریال‌ها در تلویزیون، به ویژه در شبکه تازه‌تاسیس سه، قرار داشت. این شبکه برای سنجش سلیقه و علاقه‌مندی مخاطبان خود، تعداد زیادی سریال را به نمایش گذاشت که برخی از آن‌ها، از جمله “پس از باران”، تا سال‌ها در خاطر تماشاگران ماندگار شدند و بازپخش آن‌ها با استقبال روبرو شد.

با گذشت ۱۷ سال از نخستین نمایش “پس از باران” هنوز هم نظرات و مباحثی درباره‌اش وجود دارد و می‌توان در خصوص اجزای گوناگون آن به گفتگو نشست، از داستان جذاب و شخصیت‌پردازی عمیق گرفته تا انتخاب بازیگران، موسیقی و طراحی لباس، که تمامی این عوامل در موفقیت و ماندگاری این سریال موثر بوده است. داستان “پس از باران” حول یک روایت ساده می‌چرخد که در دوره‌های پایانی سلطنت قاجار و آغاز سلطنت رضاخان در نظام فئودالی آن زمان شکل می‌گیرد؛ هرچند به مسائل سیاسی مستقیماً اشاره نمی‌شود، اما تسلط اربابان بر رعایای خود و رنج طبقه کارگر که به دلیل فقدان اختیار بر زندگی شخصی خود، به سختی روزگار می‌گذرانیدند، همواره در بطن داستان حس می‌شود.

این مجموعه بیشتر از همه داستان رنج زنان را روایت می‌کند و سرنوشت شخصیت‌های زن را به تصویر می‌کشد؛ زنانی که هر یک به نوعی تحت ظلم نظام patriarchy قرار می‌گرفتند و وضعیت زندگی‌شان به شدت تحت تأثیر این شرایط قرار داشت. شهربانو، شخصیت محوری و اصلی داستان (با بازی مرجان محتشم)، دختری روستایی است که به دلیل عدم باروری همسر اول ارباب (کتایون ریاحی) ناچار به ازدواج با او می‌شود و به عنوان خانم کوچیک معرفی می‌گردد. اما زندگی شهربانو در دوران پس از ازدواجش هیچ تطابقی با توقعات ناشی از عنوانش که به طور معمول انتظار محبت و نازپروردگی از طرف همسر را به همراه دارد، نداشت و این زن دوم در گوشه‌ای دور از دیگران، نزدیک به مکان زندگی خدمتکاران، ساکن شد.

فیلمنامه “پس از باران” به خوبی درامی تشکیل می‌دهد که شایسته تحسین است. ترتیب و چینش هوشمندانه سرنخ‌ها و روایت مؤثر داستان، از نقاط قوت این اثر به شمار می‌رود. این سریال به خوبی می‌تواند هم شخصیت‌های مثبت و هم منفی را در کنار یکدیگر قرار دهد، و نکته جالب این است که هر دو دسته شخصیت‌ها به طور کامل درک‌پذیر هستند و حتی می‌توان به انتخاب‌های غلط آنان نیز حق داد. شخصیت‌های منفی در این مجموعه نه به صورت تیپیک و بدجنس، بلکه کاملاً واقعی و قابل فهم طراحی شده‌اند و دلایل خاصی برای رفتارهای منفی خود دارند.

امیر آتشانی، بازیگر نقش عمو غلام:
مسیر حرفه‌ای‌ام سخت شد

در زمانی که دعوت به بازی در سریال “پس از باران” شد، به دنبال دریافت مرتبه کارشناسی ارشد در رشته کارگردانی بودم و به دنبال چنین فرصت‌هایی در حوزه تصویر می‌گشتم. قبل از این، در عرصه تئاتر تجربیاتی کسب کرده بودم و از استادانی چون بهرام بیضایی، اکبر زنجان‌پور، علیرضا خمسه و رضا سیدحسینی آموخته بودم که باید در انتظار فرصت‌های مناسب باشم و درصدد شتاب بر نیایم. در آن زمان، آقای سلطانی، کارگردان سریال، اثر ما را بر صحنه تماشا کرد و در نهایت برای بازی در این سریال، نام من انتخاب شد. “پس از باران” نخستین تجربه من در دنیای تصویر بود و از این رو، جایگاه ویژه‌ای در کارنامه‌ام دارد. از زمانی که این پیشنهاد مطرح شد، به خاطر نقش جذاب و خوب نوشته‌شده‌اش، علاقه‌مند شدم؛ جالب اینجاست که با مرور سال‌ها، هنوز هم بسیاری مرا با نام عمو غلام می‌شناسند و این نشان‌دهنده موفقیت نقش من است؛ نقشی که برای بهبود آن زمان و هزینه زیادی صرف کردم. البته بازی در این نقش باعث شد که تعداد پیشنهادات متنوع کمتری در مسیر حرفه‌ای‌ام داشته باشم. متأسفانه در آن زمان، با انتخاب یک نقش منفی به عنوان شروع کارم، از این موضوع بی‌خبر بودم که پس از آن، بیشتر نقش‌های منفی به من تعلق خواهد گرفت و این امر موجب برخی دشواری‌ها در زمینه تنوع بازی‌هایم شد. حقیقتاً اگر بخواهی روی آنتن مستمر ظاهر شوی، به تکرار مبتلا می‌شوی، زیرا پیشنهادات معمولاً مشابه‌اند و در صورت عدم حضور برای مدتی، فراموش می‌شوی. برای همین سعی کردم زمان خود را به تدریس در دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌ها و همچنین حضور در شورای نظارت و ارزشیابی اداره کل هنر‌های نمایشی اختصاص دهم.

مهوش صبرکن، بازیگر نقش خانم بزرگ:
مادرزنِ شوهرم شدم!

زمانی که خواسته شد تا در سریال “پس از باران” من و همسرم، محمود پاک‌نیت، بازی کنیم، او اعلام کرد یا بازی من باید باشد یا نقشش. این خبر موجب ناراحتی‌ام شد، زیرا به مدت مدیدی از شیراز به تهران آمده بودیم و در این مدت، توانسته بودم به‌اندازه کافی کار کنم و خواستار حضور در یک اثر معتبر بودم. همسرم دلیلش را چنین بیان کرد که ما باید از تهران دور می‌شدیم و نمی‌توانستیم بچه‌هایمان را تنها بگذاریم. در نهایت، زمانی که همسرم فیلمنامه را به‌طور کامل خواند، نظرش تغییر کرد، زیرا متوجه شد که خانم بزرگ نقش خوبی دارد و اینگونه هر دو تصمیم به بازی در این مجموعه گرفتیم. با وجود آنکه به نقش‌های منفی علاقه‌مندم، ایفای این نقش برایم چالش‌برانگیز بود، زیرا به لحاظ سنی تقریباً به خانم کتایون ریاحی نزدیک بودم و در آن زمان خیلی جوان بودم، در حالی که باید نقش مادر او و نیز مادر زن همسرم را بازی می‌کردم! به یاد دارم که هرچند در مطالعات و جستجوهای خود، برای شخصیت خانم بزرگ مابه‌ازایی نیافتم، در نهایت با تحلیلی که انجام دادم، توانستم مشابهتی از شخصیت را در یکی از همسایه‌های قدیمی‌ام در شیراز بیابم که یک خانم مسن و پرجنب و جوش بود؛ این نکته موجب شد کار برایم آسان‌تر شود. واقعاً بازی در این نقش برای من که در آن زمان در تولیدات تصویری حضور زیادی نداشتم، فرصتی بسیار ارزشمند به همراه داشت؛ به دست آوردن شهرت و نشستن بر روی صندلی پیشنهادها همچون سریال “یوسف پیامبر”. باید اعتراف کنم الان که در هنگام بازپخش سریال نگاهی به نقش خود می‌اندازم، احساس تنفر از خود می‌کنم و این نکته مثبت نقش‌های منفی است؛ زیرا ظرفیت بیشتری برای پرداختن دارند و به بازیگر این امکان را می‌دهند تا خود را به نمایش بگذارد. در حالی که نقش‌های دیگر عموماً نشان‌دهنده زنان در مزارع یا در آشپزخانه و در البته انجام کارهای خانگی هستند و این حالت ظرفیت زیادی برای نشان دادن توانایی بازیگران ندارد.

محمود پاک‌نیت، بازیگر نقش ارباب:
حیف بود، از این مجموعه بگذریم!

ابتدا تردید داشتم که من و همسرم هر دو در این مجموعه بازی کنیم، زیرا کار به دلیل طولانی بودن و دوری از تهران مشکل‌ساز می‌شد و بچه‌هایمان را به حال خود رها می‌کردیم، ولی پس از خواندن متن، متوجه شدم که هر دو نقش بسیار قوی و خوب هستند و حیف است که از این فرصت نیکو غافل شویم. بازی در این سریال ما را وادار کرد تنها ماهی یکبار به تهران برگردیم، تا بچه‌هایمان را ببینیم و برای آن‌ها غذایی تهیه کنیم و در فریزر نگه داریم. البته بعضی اوقات این مدت طولانی‌تر می‌شد و ناچار بودیم برای مدت بیشتری از تهران جدا بمانیم.

خانم کوچیک کجاست؟

او آمد و با دستان پر از کار و مشغله. قبل از “پس از باران”، چندین سریال دیگر مانند “بهشت گمشده” و “فکر پلید” را نیز تجربه کرده بود؛ اما پس از باران، این سریال قرار بود سکوی پرتاب مرجان محتشم به دنیای بازیگری باشد، که هم به وقوع پیوست و هم نشد. دلیل آن را تنها خدا می‌داند، چه به دلیل انتخاب خود یا به اجبار زمان و شرایط. “پس از باران”، به ویژه با نقش شیرینی که شهربانو داشت، می‌توانست نقطه عطفی برای هر بازیگر جوان باشد تا استعدادها و قابلیت‌های خود را به اثبات برساند. واقعاً محتشم از این فرصت به بهترین نحو استفاده کرد و به محبوبیت و شناخت رسید. حدس و پیش‌بینی‌هایی وجود داشت که او نه تنها در تلویزیون بلکه در سینما نیز خواهد درخشید و این نوید ميلاد یک ستاره بود، اما آنچه انتظار می‌رفت، محقق نشد.

مرجان محتشم با “رز زرد” فعالیت خود را آغاز کرد و به همین شیوه نیز به پایان رساند و پس از هنرنمایی در عناوینی دیگر مانند “ریحانه” و “پرواز در حباب”، به طور کلی از دید خارج شد! دیگر نه نشانی از وی باقی ماند و نه خبری. او به آرامی وارد این عرصه شده و به همان میزان هم ناگهان از آن خارج شد. چند سال بعد که مصاحبه‌ای انجام داد، گفت سکوتش خود گویای همه چیز است؛ او ابراز نارضایتی کرد و بیان داشت که نمی‌خواسته به هر قیمتی بازی کند، از وضعیت اخلاقی حاکم بر سینما گله داشت و از بیماری و نبود بیمه‌نامه صحبت کرد و… به هر ترتیب، مرجان محتشم سال‌هاست که از دنیای بازیگری فاصله گرفته و التیام خود را به قید و بند رها کرده است. تلاش برای به تصویر کشیدن داستان “پس از باران” بدون گفتگو با خانم کوچیک، نقش‌اش را بی‌حاصلی می‌دانست، اما تمامی تلاش‌ها به بن‌بست رسید و به دور باطلی تأسیس شد. ظاهراً مرجان محتشم سال‌هاست که از ایران مهاجرت کرده و زندگی در غربت را اختیار کرده است؛ بازیگری که می‌توانست به یک ستاره تبدیل شود، هم در دنیای سینما و هم در قاب تلویزیون، اما آنچه که باید، رخ نداد. اینکه این انتخاب‌ها در نتیجه خواسته خود او بود یا نتیجه شرایط زمانه‌اش، تنها خود او و خدا می‌دانند.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا