افزایش کارایی مغز از طریق شنیدن موسیقی

تحقیقات اخیر به رهبری سایک لویی (Psyche Loui) از آزمایشگاه موسیقی و دینامیک عصبی دانشگاه نورث ایسترن (Northeastern) آمریکا، به دو پرسش کلیدی درباره تأثیر موسیقی بر عملکرد مغز پاسخ می دهد: چگونه یک برنامه موسیقی درمانی به مدت هشت هفته می تواند بر فعالیت و ارتباطات میان نواحی شنوایی و پاداش مغز تأثیر بگذارد و آیا فردی آهنگ ها می تواند تأثیرات مفید موسیقی درمانی را تقویت کند یا خیر؟
برای جواب گویی به چنین پرسش هایی، پژوهشگران گروهی از سالمندان با وضعیت شناختی مناسب را مورد بررسی قرار دادند. هر یک از داوطلبان به کمک یک موسیقی درمانگر، دو فهرست پخش موسیقی تهیه کردند که یکی به عنوان «انرژی بخش» و دیگری به نام «آرام بخش» معرفی شد.
این گروه ملزم بودند در طی هشت هفته، هر روز به مدت یک ساعت به آهنگ های موجود در این دو مجموعه گوش فرا دهند و از آنان خواسته شده بود تا در حین گوش دادن به موسیقی ها، توجه ویژه ای به احساسات، حالت ها و خاطرات خود داشته باشند و این کار نباید فقط به عنوان پخش پس زمینه در حین فعالیت های روزمره تلقی شود.
شرکت کنندگان در این مطالعه به ۲۴ قطعه موسیقی متفاوت گوش دادند. از این تعداد، شش مورد از آثار موسیقی به طور مستقیم توسط خود آن ها شد تاهنرمندان، در حالی که مابقی آثار در گونه های مختلف توسط پژوهشگران برگزیده شدند. تصویربرداری مغز هر یک از شرکت کنندگان در ابتدای و انتهای این تحقیق انجام شد.
یافته های این گروه تحقیقاتی نشان می دهد که گوش دادن به موسیقی برای مدت هشت هفته به افزایش اتصالات در برخی مناطق کلیدی مغز منجر شده است.
لویی در توضیح نتایج به دست آمده اظهار داشت: ما شاهد تغییر و تحولاتی در اتصال نواحی شنوایی به سیستم پاداش مغز بودیم، به ویژه این ارتباط میان شبکه شنوایی و قشر پیش پیشانی داخلی مغز پس از مطالعه به طور قابل توجهی تقویت شده است. این اولین بار است که تأثیر مثبت موسیقی بر بهبودی اتصالات میان شبکه های خاص مغزی در یک تحقیق مشخص مشاهده می شود.
از نظر بالینی، این یافته ها جذاب و امیدبخش هستند، زیرا کاهش اتصالات و فعالیت در قشر پیش پیشانی داخلی در برخی از بیماری های تخریب کننده عصبی و نیز اختلالات روانی چون اسکیزوفرنی و افسردگی مشاهده شده است.
یافته اصلی دیگر در این تحقیق بر این نکته تأکید می کند که موسیقی شده به مراتب مؤثرتر از موسیقی های ناآشنا در درگیر کردن این مسیرهای مغزی بوده است. لویی تأکید کرد که به نظر می رسد مؤثرترین آثار موسیقی، آن هایی هستند که به دوران جوانی شرکت کنندگان بازمی گردند. از آنان خواسته شده بود تا در حین اسکن مغزی، به یک سوم از موسیقی های ی خود و دوthirds دیگر لیست که توسط پژوهشگران شده است، گوش دهند تا بتوانند میزان فعالیت مغزی را میان موسیقی های ی و سایر آثار مقایسه کنند.
لویی بیان کرد: متوجه شدیم که آن دسته از موسیقی که توسط شرکت کنندگان شده، در درگیر کردن مغز بسیار تأثیرگذار است. یک نکته اصلی در این تحقیق این است که نمی توان یک رویکرد واحد برای موسیقی درمانی تمامی بیماران در نظر گرفت؛ بنابراین، شنیدن آهنگ های مورد علاقه اهمیت زیادی دارد، اما پژوهش حاضر نتوانسته است به این پرسش پاسخ دهد که موسیقی درمانی چگونه می تواند به عنوان یک درمان مؤثر برای بیماران مبتلا به زوال عقل عمل کند.
تحقیق مشابهی که سال گذشته از سوی محققان دانشگاه تورنتو منتشر شد، به بررسی تأثیر موسیقی بر بیماران مبتلا به آلزایمر در مراحل اولیه زوال شناختی پرداخت. این مطالعه که کوچک بود، تأثیر سه هفته گوش دادن به موسیقی را در میان نوازندگان و غیرنوازندگان مقایسه کرد.
اگرچه فعالیت مغزی در شرکت کنندگانی که تجربه نوازندگی داشتند، کمی متفاوت بود، اما نشانه های قابل توجهی از بهبود شناختی در هر دو گروه پس از سه هفته موسیقی درمانی مشاهده گردید. مایکل تاوت (Michael Thaut)، نویسنده ارشد این مطالعه بیان می کند که گوش دادن به موسیقی های آشنا در سنین بالا را می توان به نوعی فعالیتی اجتماعی برای مغز تلقی کرد.
البته، هنوز نمی توان با اطمینان گفت که موسیقی قادر به مقابله با تخریب عصبی ناشی از بیماری هایی نظیر آلزایمر است. با این وجود، لویی در تلاشی برای بررسی این موضوع است که آیا می توان عوامل دیگری را به این پروسه اضافه کرد تا تأثیرگذاری بر مغز افزایش یابد یا خیر.
نتایج این تحقیق تازه در نشریه Scientific Reports منتشر شده است.