گفتگویی که حول محور ادبیات جنوب آغاز شده است

در نشست «ادبیات و داستان های جنوب» به بررسی ویژگی های خاص ادبیات این نواحی پرداخته شد.

پنجاه و چهارمین جلسه از سلسله نشست های ادبی «نقد چهارشنبه» در تاریخ ۱۶ اسفند، در مجموعه فرهنگی کاف کتاب برگزار گردید. این نشست که همزمان با پانزدهمین سالگرد برگزاری جلسات «نقد چهارشنبه» و با محوریت «داستان و ادبیات جنوب» بود، با حضور قباد آذرآئین، ابراهیم مهدی زاده و سیروس نفیسی به عنوان مجری، و جمعی از نویسندگان و منتقدان ادبی برپا شد.

در آغاز مراسم، سیروس نفیسی با اشاره به جایگاه داستان و ادبیات جنوب گفت: به وضوح می توان گفت که محمدعلی سپانلو نخستین کسی بود که در کتاب «در جستجوی واقعیت» اصطلاح مکتب جنوب را برای توصیف آثار نویسندگانی از خوزستان و نواحی وسیع تری از جنوب غربی ایران تا سواحل جنوبی خلیج فارس به کار برد و تجربیات وی چنین بیان شد: «محیط جنوب غربی ایران که مملو از تضادهای دنیای امروز است، به عنوان بهترین بستر آزمایش سبک نویسندگان رئالیست آمریکایی میان دو جنگ جهانی، نظیر ارنست همینگوی، به شمار می آید، که در این فضای بومی ایرانی، در اقلیم گرم و نابسامانی که در آن با شبح صنعت عظیم دست به گریبان است، می تواند نمودهایی از بدوی ترینها تا تحولات غنی شده در واکنش های شهری را در بستر آثارش به تصویر کشد».

او ادامه داد: این تضاد و غنای موجود در جنوب، زمینه ساز خلق آثار ادبی شاخصی توسط برخی از بزرگ ترین داستان نویسان در بستر و فضای جنوب شده است. از جمله آثار صادق چوبک در «چرا دریا طوفانی شد»، ابراهیم گلستان در «مد و مه»، احمد محمود در «همسایه ها»، ناصر تقوایی در «تابستان همان سال» و محمود دولت آبادی در «با شبیرو» و همچنین غلامحسین ساعدی در «ترس و لرز»، تا نسل های بعدی از نویسندگانی چون: نسیم خاکسار، عدنان غریفی، علی مراد فدایی نیا، مسعود میناوی، پرویز مسجدی، بهرام حیدری، پرویز زاهدی، منوچهر شفیانی، امین فقیری و نویسندگانی متاخر همچون: محمد رضا صفدری، منیرو روانی پور، اصغر عبداللهی، قاضی ربیحاوی، کورش اسدی، صمد طاهری، قباد آذرآئین، ابراهیم مهدی زاده، ابراهیم دمشناس، هادی هیالی، محمد بهارلو، طلا نژادحسن و دیگران.

او با استناد به فرمایشات حسن میرعابدینی در کتاب «صد سال داستان نویسی ایران» و غلامرضا رضایی در «دریچه جنوبی»، به برخی از مهم ترین ویژگی های داستان های موجود در این منطقه اشاره کرد و آنها را این گونه برشمرد: دیدگاه عینی و سخت، تضاد سنت و مدرنیته و فقر و ثروت، حضور بیگانگان و استعمار سرمایه داری که به نحوی موجب ترویج مبارزه و جست وجو برای هویت ملی می گردد و همچنین مضامین سیاسی که در بسیاری از آثار این ناحیه زیر لایه های داستان ها جوانه می زند.

نفیسی همچنین توضیح داد: ویژگی های ذکر شده مطلق نیست و نویسندگان مختلف از جنوب رویکردهای گوناگونی دارند و تنوع آثارشان در بستر وسیع جغرافیای جنوب ایران به مرور زمان بیشتر گشته است. به گونه ای که با حرکت به سمت شرق خوزستان و بوشهر، عینی گرایی و خشونت و نور آفتاب سوزان در هم تنیده می شود و به زوایای ذهنی و لطیف تر تبدیل می گردد. در این راستا، زبان نیز با توجه به محتوا، متنوع تر می شود.

سپس، قباد آذرآئین نیز نظر خود را این گونه بیان کرد: به دلیل تنوع شرایط نواحی جنوبی، خصوصاً خوزستان، به روشنی شاهدیم که داستان و به طورکلی فضاهای هنری از جمله شعر در این منطقه رنگ و بوی خاص خود را دارد. به عنوان نمونه، شعرهای هوشنگ چالنگی و جریان شعر ناب و گفتار که سیدعلی صالحی پایه گذار آن است، نمایانگر این تنوع است. این ترکیب سنت و مدرنیته به گونه ای در جنوب نمود پیدا کرده که اصطلاح «لُرفرنگی» را به همراه دارد، تا میزان تأثیرات ما را از انگلیسی ها و تأثیرات متقابل آنها بر ما به نمایش بگذارد. البته این فرایند ساده و سریع نبوده است، به عنوان مثال در مسجد سلیمان، روستایی که به دنبال ورود نفت و بیگانگان دستخوش تغییرات زیادی شد. برخی افراد به عنوان کارمند شرکت نفت مشغول به کار شدند؛ عنوانی که در ابتدا با کمی سرزنش همراه بود. ولی با گذر زمان، حتی همین دسته هم به سازگاری با شرایط جدید پرداختند و این وضعیت اکنون برای عده ای یادآور نوستالژی گردیده است.

ابراهیم مهدی زاده پس از آذرآئین، به این شکل سخن را آغاز کرد: ابتدا باید بگویم که از بین شهرهای جنوبی، مسجدسلیمان، آبادان و اهواز از جنبه فرهنگی و مسائل کارگری به مراتب پیشرفته تر و مدرن تر به شمار می آیند. اما در رابطه با نظرات سپانلو و دیگران درباره مکتب جنوب و مفهوم جست وجو برای تم های مشترک بین نویسندگان جنوب، نظر من این است که این کار کمابیش دشوار است. به عنوان مثال، آثار صفدری به شکل قابل توجهی با آثار منیرو روانی پور یا صادق چوبک متفاوت اند. و همین طور با آثار تقوایی. هرچند می توان گفت که در میان نویسندگان بوشهری، موضوعاتی چون دریا و دریانوردی و ارتباطات با کشورهای عربی، به نوعی مشترکاتی را شکل می دهد. به هر حال شخصاً نسبت به اصطلاح مکتب کمی موضع منفی دارم.

در ادامه نشست، طلا نژادحسن، یکی از نویسندگان حاضر، اظهار داشت: به باور من، بنیان گذاران مکتب جنوب را می توان به ترتیب زیر نام برد: ۱ سیمین دانشور که رئالیسم را با واقعیت های اجتماعی زمان خود ادغام کرد و به وجه خطی داستان غلبه یافت. ۲ ابراهیم گلستان، که بر فرم و هویت کلمه در فرهنگ بومی تأکید داشت. ۳ صادق چوبک، که ناتورالیسم را با رئالیسم جنوب درهم آمیخت و فضایی نو را در آثارش باز نمود. به جز این، اگر بخواهیم چند عامل مهم که زمینه ساز ادبیات جنوب بوده اند را نام ببریم، لازم است به دوران صفوی، حضور خارجی ها، و تبادل ها، جنگ ها و تأثیرات جنگ جهانی در این منطقه، و مبارزات مردمی و صنعت نفت و تشکیلات کارگران اشاره کنیم.

پس از این، مجری جلسه از مهمانان خواست که یکی از داستان های خود را برای حاضرین بخوانند. ابتدا قباد آذرآئین داستان «خانه نفتی ما» از مجموعه داستان «روزگار شاد و ناشاد محله نفت آباد» را قرائت کرد و سپس ابراهیم مهدی زاده داستان «زیر درخت گز» از کتاب در حال چاپ خود به نام «از میان خواب ها و یادها» را برای حاضران خواند.

در ادامه نشست، عباس باباعلی، یکی از حاضرین، نظر خود را در مورد آینده ادبیات جنوب این گونه ابراز کرد: در برخی از آثار نویسندگان جنوب، به ویژه داستان قباد آذرآئین، نفت و مسائل مرتبط با آن به وضوح جلوه گر است، اما در داستان های دیگری مانند داستان ابراهیم مهدی زاده، به جای نفت، موضوعاتی از جمله جغرافیا و عناصر فرهنگی یا زیست بوم اهمیت بیشتری پیدا می کند. به اعتقاد حضار، با توجه به پروسه ای که بیش از ۷۰۸۰ سال از آغاز ادبیات جنوب می گذرد و تحولات دوران، چه سمتی خواهد گرفت؟ عنصر عمده یا شاکله ادبیات جنوب به کدام سو می رود؟

در پاسخ، قباد آذرآئین گفت: به نظر من برخی از جوان ترها (از جمله غلامرضا رضائی) به نوعی مدرنیسم با جلوه های بومی گرایی روی آورده اند و سبک های مدرن تر یا حتی پست مدرنیسم را به تصویر می کشند. اما برخی مانند من که تجربیات نسل های قبلی را حس کرده اند، ممکن است به بازنگری گذشته و یادآوری احساسات نوستالژیک خود در داستان هایشان بپردازند (حداقل در تعدادی از آثار خود).

هادی هیالی از دیگر حاضران نیز به نکته جالبی اشاره کرد: ما باید توجه داشته باشیم که یک ژانر بومیاقلیمی داریم که از شهرت جهانی برخوردار است و می تواند شامل عناصر مهمی چون زبان، تاریخ، آداب و رسوم و… باشد. با این حال، به نظر من، نکته ای که در داستان های جنوب مغفول مانده، مسئله زمین و مصادره زمین کشاورزان است که همزمان با توسعه صنعتی و ورود نفت به آن دیار، به چالش بزرگی تبدیل شده است. همچنین مساله ستم ملی نیز در این حیطه کمتر به آن توجه شده است.

حسام الدین فروزان در ادامه جلسه پرسید: این جا آیا حضار به مفهوم مکتب جنوب اعتقاد دارند؟ که قباد آذرآئین در پاسخ گفت: من شخصاً با این تقسیم بندی ها (به ویژه بر اساس جغرافیا) چندان هم نظر نیستم.

ابراهیم مهدی زاده نیز افزود: به نظر من این تقسیم بندی، مورد چالش و تردید است. ادبیات جنوب با علی دشتی آغاز شد (با نوعی داستان عاشقانه). آن هم پیش از هدایت، در زمانی که هنوز نفت وجود نداشت و پس از او فریدون آدمیت و سپس رسول پرویزی که نه اثرش به جنوب تعلق دارد و نه نفت به طور واضح در آثارش منظور شده است. اکثر داستان های چوبک نیز (به جز یکی دو مورد) اساساً در بوشهر نمی گذرد. تا اینکه به آثار منیرو و صفدری می رسیم که پیچیدگی های تازه ای به داستان ها وارد کرده اند. بنابراین، بخش هایی از ادبیات جنوب، هیچ نشونه ای از نفت ندارند و به جای آن، داستان هایی از غریق و پری دریایی و فضاسازی های خاص مربوط به دریا را شاهد هستیم.

پوریا فلاح نیز با یادآوری یارعلی پورمقدم گفت: شخصاً معتقدم که اطلاق مکتب صحیح و درست است و نقش آفرینی های خود را در ادبیات برجسته نموده است، از جمله در زبان، لحن و ابعاد فرهنگی مختلف. به نظر من، عنوانی به جز مکتب نمی تواند وصف این مجموعه باشد.

ابراهیم مهدی زاده با تشکر از این اشاره، اذعان کرد که یارعلی پورمقدم، درام نویسی و داستان نویسی بوده که به خصوص در یکی از آثارش: آه، ای اسفندیار مغموم، شناخته شده است.

فرحناز علیزاده نیز در مورد گنجاندن واژه مکتب اظهار کرد: به نظر من این واژه در این مورد چندان کارکرد درستی ندارد، زیرا مکتب به حوزه هایی از قبیل رئالیسم، ناتورالیسم و… تعلق دارد و بهتر است به جای مکتب بگوییم، ژانر بومیاقلیمی.

پریا نفیسی هم در قسمتی دیگر از این نشست، با تأکید بر موضوع مهاجرت بیان کرد: اگر در گذشته یکی از عناصر داستان های جنوبی، مهاجرت به این مناطق به منظور کار بود، هم اکنون با وضعیتی معکوس مواجه ایم که از زمان جنگ آغاز و به واسطه مسائل محیط زیستی همچون گرما و ریزگردها تشدید شده است.

در ادامه این نشست فرهنگی، هادی نودهی به نظرات خود پرداخت و گفت: یکی از ویژگی های بارز ادبیات جنوب، تاثیر حزب توده به ویژه توجه آن به طبقه کارگر و تشکیلات آن است که به واسطه صنعت نفت در جنوب شکل و نمود خاصی یافته است. در واقع، حزب با بهره برداری از این ظرفیت و ارتباطاتی که با بخش هایی از روشنفکران برقرار نمود، توانست ایده ها و نظرات خود را در فضای ادبیات جنوب وارد کند.

این نشست ادبی فرهنگی با حضور نویسندگان و منتقدان دیگری از جمله فاطمه قدرتی، فاطمه سلطانپور و لیلا امیری ادامه داشت، که در چندین مورد بر نکات خود تأکید کردند.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا