چه اقداماتی برای جلوگیری از محبوبیت «ساسی مانکن» انجام داده ایم؟

پیروز ارجمند، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی نگرانی خود را از تأثیرات مخرب برخی از هنرمندان مانند «ساسی مانکن» بر روی کودکان و نوجوانان ابراز کرد. وی بر این باور است که برای این که به فرزندان خود اجازه ندهیم به آثار چنین هنرمندانی گوش دهند، باید گزینه های بهتری را به آن ها معرفی کنیم تا در غیاب این آهنگ های مخرب، آثار مناسب سن و سالشان را دنبال کنند و از آثار مثبت بهره مند شوند.
ساسی مانکن دیروز در شبکه های اجتماعی، تیزری برای آهنگ جدید خود با عنوان «توبه» منتشر کرد و از چند روز پیش به طور سریالی اقدام به پخش ویدیوهایی کرده است که نشان دهنده تغییر رویکرد او به سمت سبک جدیدی است و ظاهراً نمی خواهد همچنان در قالب قبلی خود باقی بماند.
این خواننده همچنین از طرفدارانش درخواست کرده است که او را مورد قضاوت قرار ندهند؛ زیرا به زودی قرار است با تحولاتی جدی در مسیر هنری خود روبرو شوند.
در عین حال، این رفتارها در حالی به وقوع می پیوندد که ساسی مانکن هر سال قبل از توزیع آهنگ جدیدش، ویدیوهایی مرتبط با آن را منتشر می کند تا بدین وسیله فضایی حاشیه ای ایجاد کند. این کار به او کمک می کند تا پس از انتشار آهنگ اصلی، شاهد تعداد بالای پخش و استریم در فضای مجازی باشد و به این ترتیب درآمدزایی کند.
با توجه به اینکه این آهنگ ها و ویدیوهای ساسی مانکن به نفع او هستند، اما برای گروه هایی مانند کودکان و نوجوانان می توانند مضراتی به همراه داشته باشند. در نتیجه، این سؤال مطرح می شود که چگونه می توان بر آثار منفی فعالیت افرادی مشابه ساسی مانکن بر کودکان و نوجوانان غلبه کرد؟
در این راستا، گفت وگویی با پیروز ارجمند (آهنگساز و پژوهشگر موسیقی) برگزار کردیم که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
ـ چه راهکارهایی برای مقابله فرهنگی با پدیده هایی مانند ساسی مانکن وجود دارد و چگونه می توان از آسیب های ناشی از فعالیت آن ها بر کودکان و نوجوانان جلوگیری کرد؟
این پرسش ها زمانی جدی می شوند که در عرصه تولید نمونه های مؤثر و مشابه نقشی نداشته باشیم. هم اکنون این نگرانی درست به نظر می رسد زیرا در حوزه تولید موسیقی مخصوص نوجوانان، کودکان و حتی جوانان به شدت کم کاری شده است.
در گذشته، گروه موسیقی «آریان» به طور مؤثر فعالیت می کرد و نه تنها موسیقی باکیفیت تولید می کرد، بلکه مخاطبان زیادی نیز جذب می کرد. این گروه یکی از بهترین نمونه های موسیقی برای نوجوانان و جوانان از نظر متن شعر، محتوا و موسیقی ارائه می داد. گروه «رستاک» نیز از موفق ترین نمونه ها است که با موسیقی ملی و محلی ایران جایگاه ویژه ای را برای خود اختیار کرده است. فعالیت این گروه به گونه ای بود که کودکان و نوجوانان را جذب خود کرد و بسیاری از کسانی که امروزه سازهای ایرانی را می نوازند، تحت تأثیر اجراهای این گروه قرار گرفته اند.
با این حال، پس از این گروه ها، آیا نمونه های موفق دیگری وجود دارد که بتوان با اطمینان از آن ها یاد کرد؟
این کم کاری ها باید از جانب دولت پاسخگو باشد که چرا سیاست های آن به گونه ای نبوده که کودکان و نوجوانان به موسیقی ایرانی گرایش پیدا کنند. مسئولین حوزه سیاست گذاری هنری در ایران در دولت فعالیت دارند و تمامی تولیدات موسیقی را مورد ممیزی قرار می دهند. همچنین بودجه قابل توجهی از سمت صدا و سیما، ارشاد و سایر نهادهای فرهنگی به این کار اختصاص دارد، اما این بودجه ها عمدتاً صرف امور مناسبی و سفارشی می شود و تخصیص آن برای تولید موسیقی مخصوص کودکان و نوجوانان در نظر گرفته نمی شود. به عنوان مثال، تالارهایی که تحت نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد و شهرداری قرار دارند، مانند تالار وحدت، برای حمایت از موسیقی ملی و کلاسیک جهانی ساخته شده اند، اما اجاره بهای بالای آن ها به گونه ای است که جنبه حمایتی ندارد.
ـ به نظر شما کدام نمونه موفق جهانی در حوزه موسیقی کودک و نوجوان فعالیت مؤثرتری داشته است؟
یکی از کشورهایی که امروزه در زمینه موسیقی مخصوص نوجوانان به خوبی عمل کرده، کره جنوبی است.
در حقیقت این کشور آثاری را تولید می کند که با نسل نوجوان همخوانی دارد و اگر این آثار وجود نداشته باشند، نوجوانان به سمت هنرمندانی همانند ساسی مانکن در کشور خود جذب می شوند. نوجوانان معمولاً نگران تأثیراتی که آهنگی بر آن ها دارد نیستند. یکی از دلایل موفقیت آن ها، استفاده از هنرمندان کمتر شناخته شده است.
ـ تلویزیون و رسانه های جمعی تا چه حد در این ماجرا مقصر هستند؟
امروزه بخش اعظم محصولات موسیقی ایرانی از کانال های غیررسمی به دست مردم می رسد. بعید می دانم که مردم همانند دهه های ۶۰، ۷۰ و ۸۰ به آهنگ هایی که توسط صدا و سیما پخش می شود، توجه کنند. در آن زمان حتی پخش یک سرود از تلویزیون می توانست موجی از توجه را به خود جلب کند، اما اکنون کانال های رسمی دیگر نقشی در چرخه مصرف موسیقی ندارند و اصلی مصرف موسیقی در حال حاضر، همین کانال های غیررسمی هستند.
سالانه نزدیک به ۲۰ هزار آهنگ تولید می شود که بر روی اغلب آن ها نظارتی وجود ندارد و بسیاری از آن ها مجوز وزارت ارشاد را نیز ندارند. حتی اگر آهنگ ها موفق به دریافت مجوز هم شوند، درگاه مناسبی برای انتشار نخواهند داشت. در نهایت تعداد محدودی از آثار در پلتفرم های خارجی یا کانال های ماهواره ای پخش می شوند.
در کل وضعیت کنونی موسیقی ایران تحت تأثیر دو عامل اصلی است: «عدم وجود یک درگاه رسمی برای توزیع آثار موسیقی در کنار رویکردهای سخت گیرانه وزارت ارشاد و صدا و سیما در پخش آثار در رسانه های رسمی» و «عدم تولید آثار موسیقی مناسب برای جوانان و نوجوانان».
ـ در ایران موسیقیدان ها و گروه هایی وجود دارند که استعدادهای زیادی دارند و آثار خوبی نیز تولید می کنند، اما به دلیل محدودیت ها، اغلب کمتر شناخته شده اند و از نظر مالی نیز آسیب پذیرند. چه اقداماتی باید انجام شود تا این هنرمندان به اندازه خوانندگان پاپی مانند تتلو و ساسی مانکن شناخته شوند؟
برای ارتقاء موسیقی و رشد آن به شکلی جدی و مؤثر، در ابتدا باید به پذیرش گفتمان های مختلف و زندگی چندگانه در موسیقی اعتقاد داشته باشیم. تا زمانی که گفتمان های مانند رپ، راک و دیگر سبک ها ممنوع شوند، به طور طبیعی فضای موسیقی محدود به گونه های قابل کنترل و آنان که نیاز جامعه را برآورده نمی کنند، می گردد.
در حال حاضر رپ مجوز نمی گیرد و به همین دلیل به صورت غیررسمی منتشر می شود. طبیعی است که وقتی یک رپر قصد اجرا در یک رستوران را دارد، هزاران نوجوان به خیابان می آیند تا او را ببینند؛ چراکه فضایی دیگری برای برقراری ارتباط با خواننده محبوب شان وجود ندارد.
این موضوعات نشانه ای است از نادیده گرفتن و عدم رسمیت دادن به گفتمان نوجوانان.
مسئله دوم، کندی روند صدور مجوزهای آثار موسیقی در دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. درواقع، هنگامی که هنرمند اثری را منتشر می کند، باید مدت ها منتظر دریافت مجوز باشد و در این میان، به دلیل موانع موجود، ممکن است هنرمند از انتشار اثر خود منصرف شود و ترجیح دهد که دست به انتشار غیررسمی آن بزند.
همچنین سالن های برگزاری کنسرت محدود هستند. در ایران تالارهای زیادی وجود دارد، بطوری که حتی در شهرهای کوچک، ۱۰ تا ۱۵ تالار بزرگ و کوچک و در شهرهای بزرگ تا ۱۰۰ تالار وجود دارد. این رقم در مقایسه با شهرهای دیگر کشورها درصد بالایی محسوب می شود، اما میزان بهره وری این تالارها در راستای اجرای موسیقی محدود و ناکافی است.
می توان از تالارهای کوچک ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفره در شهرها برای برگزاری کنسرت های خوانندگان کمتر شناخته شده استفاده کرد.
در واقع، برگزاری کنسرت های کوچک که مردم بتوانند از آن ها استفاده کنند، ضرورتی است. نیازی نیست که همه مردم فقط در چند سالن بزرگ با بهای بلیط بالا، به شنیدن موسیقی بپردازند؛ زیرا این امر عرصه را برای عرضه ی آثار هنرمندانی که به مخاطبان کمتری دسترسی دارند، محدود می کند. قوانین سخت گیرانه و پروسه های طولانی تأثیر منفی بر تولید و اجرا و انگیزه هنرمندان می گذارد.
رپ در موسیقی یکی از گفتمان ها است و می توان درباره محتوای آن سخت گیری کرد، اما نمی توان این سبک را از موسیقی ایران حذف نمود. می توان نام رپ را به «گفت آواز» تغییر داد، اما ذات آن قابل تغییر نیست. رپ ایرانی به شکلی کامل وجود ندارد. رپ باید با مدل متداول جهانی آن، اما با محتوای متناسب با فرهنگ ایران پذیرفته شود. رپ راه خود را بر اساس سلیقه مخاطب پیدا خواهد کرد.
به طور کلی، با رعایت این سه نکته، می توان امیدوار بود که وزارت ارشاد و صدا و سیما به پذیرش ژانرهای مختلف موسیقی بپردازند، به گروه هایی که این سبک ها را اجرا می کنند سریع تر مجوز دهند و سالن هایی برای اجرای آثار آن ها پیدا کنند.
ـ چه اندازه می توانیم به نقش پلتفرم های پخش موسیقی در این زمینه اعتقاد داشته باشیم؟
روش های عرضه موسیقی در طول زمان تغییر یافته است؛ از نوار کاست به استریم آنلاین موسیقی در پلتفرم های مختلف که از طریق تلویزیون نیز منتشر می شوند. اما آیا امروز درگاه رسمی برای پخش موسیقی داریم؟ خیر!
در ایران هرچند بیپ تونز وجود دارد، اما محدودیت های متعددی دارد و همه مردم این پلتفرم را نمی شناسند. راه حل این مشکل در پلتفرم ها است که در وزارت ارشاد، صدا و سیما، حوزه هنری و شهرداری باید به آن توجه خاصی شود.
لازم است به گفتمان ها و طرح های نو اعتماد کنیم و به جای مقابله با آن ها، به برقراری همکاری با آن ها بپردازیم و فضایی برای هنرمندان مهیا کنیم. اگر فضایی برای این کار فراهم شود، موسیقی می تواند چون یک رودخانه مسیر طبیعی خود را پیدا کند. اما با رویکرد فعلی و نگاه سلبی به موسیقی، نمی توانیم نسبت به افرادی همچون ساسی مانکن نگران نباشیم.
ـ آیا به این مسئله می توانیم قائل باشیم که یک اثر موسیقی مختص بزرگسالان است و حتی اگر بدآموزی هم داشته باشد، این وظیفه والدین است که فرزند خود را از این فضا دور نگه دارند؟
این مسئله خود به دو جنبه تقسیم می شود؛ در هنگام صحبت درباره اجرای موسیقی برای گروه های سنی مختلف، دو جنبه «متن و شعر» و «ساختار ملودی» وجود دارد.
به بیان دقیق تر، زمانی که بخواهید برای یک کودک ۶ ساله شعر حافظ بخوانید، او قادر به درک آن نخواهد بود؛ زیرا باید با او از دغدغه های کودکانه ای مانند رنگین کمان و بازی صحبت کنید.
نکته دیگر به موسیقی مربوط می شود؛ کودکان به آهنگ هایی با ملودی ساده، ساختارهای پلکانی و فواصل محدود علاقه دارند. دلیل این مسئله به ساختار مغز آن ها برمی گردد؛ چراکه در روند تکاملی مغز، ابتدا بخش ریتم توسعه می یابد، سپس بخش ملودی و در نهایت بخش چندصدایی یا هارمونی.
بنابراین، هنگامی که یک کودک بخواهد به موسیقی گوش دهد، نمی تواند به همان روشی که بزرگسالان درک می کنند، موسیقی را بفهمد.
ـ در نتیجه، آیا می توان گفت شنیدن آهنگ هایی از قبیل آثار ساسی مانکن که شعر و ریتم های ساده ای دارند، برای کودکان جذاب تر است؟
برای بررسی اینکه چرا ملودی آهنگ ساسی مانکن برای کودکان جالب است، باید به دو دلیل توجه کنیم: نخست به تمایل بزرگسالان به چنین آهنگ هایی و دوم، به تبلیغات گسترده ای که او قبل از انتشار هر آهنگ انجام می دهد، که بدین ترتیب نظر مخاطبان را جلب می کند.
در حقیقت، این رفتارها بیشتر برای جلب توجه بزرگسالان است و به دنبال آن، زمانی که توجه خانواده ها جلب شود، کودکان نیز از روی کنجکاوی به این آهنگ ها کشیده می شوند.
در صورتی که ساسی مانکن یا تتلو آثار خود را بدون این نوع تبلیغات منتشر نمایند، احتمالاً به حداقل شنیده خواهند شد. لازم به ذکر است که ساسی مانکن در آثارش به برخی از جذابیت های فرهنگی توجه می کند که نادیده گرفته شده اند، مثل موضوعاتی که متعلق به مشاغل محترم چون پزشكی، معلمی و پرستاری هستند که جامعه به آن ها احترام می گذارد.
در واقع، او به موضوعاتی می پردازد که از نظر خانواده ها و جامعه ارزشمند و محترم هستند، و این رفتارهای او می تواند در بلندمدت اعتماد جامعه به این امور را خدشه دار کند.
ـ حال اگر به ساسی مانکن و تتلو اکتفا کنیم، در عرصه موسیقی کشور نیز با پدیده های جدیدی روبرو هستیم که به صورت مجاز آثار مشابهی تولید می کنند که تفاوتی با غیرمجازها ندارند. زمانی که با نام ساسی مانکن مواجه می شویم، انتظار داریم چه چیزی از او بشنویم، اما این هنرمندان به راحتی و با مجوز به قالب های مضر برای کودکان و نوجوانان دست می زنند. کدامیک بدتر هستند؟
این وضعیت را می توان «ولنگاری فرهنگی» نامید. در یک کشور پیشرفته تر، زمانیکه یک خانواده به همراه فرزند خود به رستورانی برود، دوربین ها و کارکنان آن محل نظارت می کنند تا از سفارش الکل در حضور بچه ها جلوگیری کنند.
همچنین در بسیاری از کشورهای دیگر، کانال های تلویزیونی که محتوای مناسب برای کودکان ندارند، مسدود شده اند و در ایران، به دلیل فیلترینگ، کودک ها به سادگی به ابزارهایی چون فیلترشکن دسترسی دارند و این وضعیت آن ها را در معرض محتوای خطرناک تر از جمله پورنوگرافی و آهنگ های مضر قرار می دهد.
نبود یک نظام کنترل کارآمد در ایران آسیب زا است. البته این بدان معنا نیست که تمام شبکه ها باید مسدود شوند، بلکه باید با آموزش و تأکید بر رعایت قوانین، از آسیب های احتمالی جلوگیری کرد. متاسفانه، ما با رویکردی سلبی و پاک کردن صورت مسئله به دنبال کنترل هستیم.
باید به خانواده ها آموزش داده شود که در صورت مشاهدهٔ فرزندشان که محتوای نامناسب می بیند، به جای تنبیه، تشویق کنند. چند خانواده و فرزند نوجوان شان از حقوق و قوانین خود آگاه هستند؟ چه مهارت هایی چون «سواد رسانه ای» و «آگاهی از حقوق شهروندی» در مدارس تدریس می شود؟
اگر کنسرت های هنرمندان مشمول رده بندی سنی می شدند، شاید به ولنگاری فرهنگی دچار نمی شدیم. شرایط فرهنگی فعلی نیاز به مدیریت دارد. این مدیریت به معنای نگاه امنیتی و سلبی نیست، بلکه مدیریت فرهنگی است که در آن اگر چیزی از فردی گرفته می شود، باید جایگزینی برای آن هم ارائه شود.
اگر امروز فرزندمان را از گوش دادن به آثار ساسی مانکن منع کنیم، باید صدها ساعت موسیقی و آثار مناسب برایش تهیه کنیم. اما آیا صدا و سیما شبکه ای برای کودکان ایجاد کرده که در تمامی ساعات روز موسیقی متناسب با ذائقه ی کودک ایرانی به طور مداوم پخش کند؟
باید برای مدیریت این روند از دانشمندان علوم اجتماعی، روانشناسان و متخصصان بهره بگیریم تا راهکار مناسبی پیدا کنیم. اما تا کنون هیچ اقدامی برای ساماندهی این مشکلات انجام نشده و تنها دچار یک دور باطل می شویم که چند سال دیگر هم مثل همیشه، هیچ کس در دولت مسئولیت را نمی پذیرد.
ـ پیش تر به محدودیت های موجود برای هنرمندان اشاره کردید که منجر به نادیده گرفته شدن آن ها می شود. بسیاری در این زمینه به مشکلات دریافت مجوز اشاره کرده اند. با توجه به اینکه مجوزها می توانند باعث خاموشی صدای هنرمندان جوان شوند و در نتیجه موجب تقویت حضور ساسی مانکن ها شوند، چه لزومی به اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وجود دارد؟ این مجوزها چه فایده ای برای هنرمندان خواهد داشت؟
مجوز به عنوان یک کد ثبت برای حفظ منافع حقوقی و حق کپی رایت هنرمند اهمیت دارد. در واقع، این مجوز می تواند به عنوان سندی برای ارائه به مراجع قضائی به منظور دفاع از حقوق هنرمندان بهره ور باشد. این فرآیند در اکثر کشورهای دنیا مرسوم است و مخصوص به ایران نیست. برای تسهیل صدور مجوز، می توان این مسئولیت را به یک نهاد صنفی مانند خانه موسیقی یا انجمن موسیقی ایران واگذار کرد، اما بحث ممیزی مهم است.
ـ ممیزی چیست؟ آیا به طور کلی آثار موسیقی به ممیزی نیاز دارند؟
به عقیده من، ممیزی باید دو جنبه داشته باشد: اول، جنبه کیفی و دوم، جنبه مضمونی. جنبه مضمونی فقط به شعر مربوط می شود و باید نگران آن باشیم. شعری که به کسی بی احترامی نکند، هجو نباشد و با اصول و روحیات جامعه همخوانی داشته باشد.
اگر قرار است در صدور مجوزها به سلیقه های فردی توجه شود، این ایراد دارد؛ زیرا باید طبق یک روند و سازوکار مشخصی انجام شود.
ـ آیا این روند شامل موسیقی بی کلام و سازی هم می شود؟
خیر. در مورد موسیقی بی کلام نیازی به هیچ نوع ممیزی نیست. اصولاً آیا امکان دارد یک اثر موسیقی بی کلام را بشنوید و تصمیم بگیرید که پخش آن درست است یا خیر!
تحلیل کیفیت اثر می تواند با درجه بندی کیفی انجام شود.
به طور کلی، شیوه ممیزی که در حال حاضر وجود دارد، مناسب نیست. همچنین باید فرآیند صدور مجوز در کوتاه ترین زمان ممکن انجام شود. چرا اثر موسیقایی که هنرمند برای دریافت مجوز ارسال کرده، باید چند ماه در انتظار بماند. اگر به نیروهای کمی در شورای صدور مجوزها برمی خورند، می توانند تعداد آن ها را افزایش دهند. و اگر این افراد فرصت ندارند، می توان این کار را به صورت الکترونیکی انجام داد.
می توان روند را ساده تر کرد و اعلام کردند که تمامی اشعار شاعران بزرگی همچون سعدی، مولانا، حافظ و… نیازی به بررسی ندارند و فقط آثار با اشعار جدید بررسی می شوند.
در ایران، هنرمندان اغلب تلفات حق مردم در سیستم های اداری را از سر می گذرانند. اگر یک اثر بیش از زمان مقرر قانونی در انتظار صدور مجوز بماند، مدیر اداره باید پاسخگو باشد. متأسفانه برخی از مجوزها تا چهار تا پنج ماه معطل می مانند و هیچ کس به این روند پاسخگو نیست، زیرا مراجعه کننده از حقوق قانونی خود آگاهی ندارد و می ترسند در دفعات بعدی با مشکلاتی مواجه شوند.
وزارت ارشاد باید پاسخی برای سخت گیری های خود داشته باشد. زیرا بسیاری از هنرمندان از فرآیند صدور مجوز دلسرد می شوند و ترجیح می دهند از گرفتن مجوز خودداری کنند، و این اقدامی معقول هم هست؛ زیرا فردی که طرفداران زیادی دارد، می تواند اثر خود را در فضای مجازی منتشر کند و ظرف کمتر از ۲۴ ساعت ۵۰۰ هزار نفر آن اثر را می شنوند. در واقع این شنیده شدن و دیده شدن برای هر هنرمندی مطلوب و مورد نیاز است.
اگر دفتر موسیقی وزارت ارشاد امروز تعطیل شود و یک سال آینده را بررسی کنیم که در این مدت بر موسیقی ایران چه روی داده است، هیچ تحولی نخواهد بود، زیرا هنرمندان خود به اصول اخلاقی پایبند هستند و این امر به رونق آثار و صنعت موسیقی کمک می کند.
ـ آیا بهتر نیست که دولت به جای تصدی گری، نقش حمایتی ایفا کند؟
بله. دولت باید از تصدی گری خود دست بکشد و به سیاست گذاری و حمایت از موسیقی بپردازد. در حال حاضر، دولت چه حمایتی از موسیقی کشور دارد؟ ندارد و آنچه وجود دارد، بیشتر جنبه بازدارنده دارد.
باید صنوف را به رسمیت بشناسیم، به هنرمندان اعتماد کنیم و عرصه را به خود آن ها بسپاریم. با این رویکرد، امیدواریم در مدت زمان ۳ تا ۵ سال آینده دیگر دغدغه ای نسبت به افرادی مشابه ساسی مانکن نداشته باشیم.
در این صورت، جریان موسیقی روز به آن چنان قوتی خواهد رسید که آثار منفی به طور ناخودآگاه پنهان خواهند شد.
ـ آیا بهتر نیست که درگاه های انتشار موسیقی در پلتفرم های معتبر به وجود آید تا هنرمندان این گونه درآمدزایی کنند؟
ایده آل ترین وضع این است، اما با شرایط امروز نمی توان به آرزوها و ایده آل ها به طور کامل اندیشید. تحقق رویای موزیک در ایران، زمان بر و نیازمند کار بسیار زیادی است.
نمونه ای از این مشکل را در تلاش برای مجاز شمردن حمل سازها می توان مشاهده کرد؛ به گونه ای که اگر بدون مجوز در سطح شهر ساز حمل می کردید، کار شما غیرقانونی به حساب می آمد. امکان قانونی کردن این فرآیند ۲۰ سال زمان برد. از طرف دیگر، هنوز هم در ایران با مشکلات ابتدایی مانند منع نمایش ساز در صدا و سیما دست و پنجه نرم می کنیم. همچنین هنوز در زمینه موسیقی با مشکلات این چنینی همچون صنفی، معیشتی و بیمه هنرمندان مواجه هستیم.
با توجه به نوع نگرش و پارادایمی که در وزارت ارشاد درباره الزام دریافت مجوز اتفاق می افتد، قطعاً نمی توان به حذف مجوزها فکر کرد و در نهایت، ما می توانیم فرآیندها را تعدیل کنیم.
معهذا، باید مثل هر کشوری دیگر به هنرمندان اعتماد کنیم تا بتوانند آثار خود را منتشر کنند و مجوز صرفاً برای ثبت اثر و رعایت مسائل کپی رایت و کارهای حقوقی اجرا شود.